طريق و ترتيب را بپيمايد (نخست جدل و سپس برهان را فرا گيرد) از جهتي نيكوتر است، گرچه ترتيب نخست (اوّل برهان و سپس جدل) نيز از جهت ديگري احسن است.
ترتيب نخست (تقديم برهان) از اين جهت كه نفع صناعت نيكوتر و اشرف مقدّم ميشود و نيز به جهت ترس از حوادث روزگار احسن است، و ترتيب دوّم (تقديم جدل) از نظر اختيار تدريج، احسن است (تدريج، در تعلّم اقتضا ميكند كه نخست جدل و سپس برهان آموخته شود).
شفقت بر روزگار
در كتب لغت «شَفَقَ عليه» به معناي اين است كه (بر او مهرباني كرد) و «أَشْفَقَ منه و عليه» به معناي اين است كه (ترسيد و آزمند شد). مراد از تعبير «الشفقة علي الروزگار» يا ترس از سرآمدن روزگار يعني مُردن است و يا به معناي مدارا كردن و رعايت مصالح روزگار است و با توجه به معناي دوّم، مراد اين است كه فراگيري برهان نافعتر از جدل است و مصالح بيشتري دارد و روزگار انسان را بهتر رو به راه ميكند و سامان ميدهد و از اين نظر بر فراگيري جدل مقدّم است امّا با توجه به تعبير سابق شيخ(رحمه الله)«اُملي له في الاجل» ظاهراً منظور از «الشفقة علي الروزگار» ترس از حوادث ناگهاني و عدم موفقيت است.
متن
و ذلك لاَّنَّ مدارَ الجدلِ إنّما هو علي القياسِ و الاستقراءِ، و من كلِّ واحد منهما برهاني. و غيرُ برهاني و القياساتُ البرهانيّةُ الأُولي هي المؤلّفةُ من مقدّمات محسوسة و مجرّبة و اوّلية أو أوّليةِ القياسِ كما سَتقفُ عليه، و الاستقرائاتُ البرهانيّةُ هي المستوفيةُ المذكورةُ. فأمّا القياسُ الجدليُ فهو من المقدّماتِ المشهورةِ، و استقراؤُه من المستوفيةِ بحسبِ الظاهرِ أو بحسبِ الدعوي، و كلُّ مقدمة محسوسة اَو مجرّبة أو أوّليّة فإنّها مشهورةٌ و في حكمها و لا ينعكس; و كلُّ استقراء حقيقي فهو أيضاً استقراءٌ بحسبِ الظاهرِ ولا ينعكس.
ترجمه
و اين (تقدّم جدل) به جهت اين است كه مدار جدل بر قياس و استقراء است و از هر يك از اين دو چه برهاني باشد و چه غير برهاني در جدل استفاده ميشود. از طرفي