هر ترتيبي همانند تقسيم، بر اساس ملاك خاصّي استوار است و با تغيير ملاك، ترتيب و تقسيم دگرگون ميشوند. در ترتيب صناعات نيز ممكن است ملاكات مختلفي در نظر گرفته شود، امّا معيار در ترتيب ارسطو همان هدف اصلي منطق در نظر گرفته شده است يعني رسيدن به حق و يقين.
امّا ممكن است از ديدگاه ديگري، ديگر صناعات بر برهان تقدّم يابند، كما اينكه برخي مورّخان فلسفه بر آنند كه ارسطو در تنظيم و تدوين رسالات منطقي خود سهولت تعليم را در نظر گرفته و كتاب جدل را بر كتاب برهان مقدّم داشته است.
نكتهاي كه در اينجا بايد بدان توجه شود اين است كه مباحث صناعات، ترتّب طبيعي بر يكديگر ندارند ـ آنچنان كه مباحث ديگر منطق دارند ـ و از اين رو است كه شيخ(رحمه الله) فرموده چندان حاجتي به ترتيب و چينش صناعات به شكل خاصي در كار نيست.
غرض در صناعتهاي جدل، مغالطه، شعر و خطابه
غرض در برهان ـ چنانكه اشارت شد ـ كسب حق و يقين است و جنبه شخصي دارد و از همين جهت است كه بر ديگر صناعات مقدّم شده است[1] اما غرض از مغالطه، آشنايي با راهها و كيفيت وقوع غلط در استدلالها براي پرهيز از آنها است و لذا فراگيري مغالطه مطلوبيت با لذّات ندارد. البته فراگيري مغالطه دو جهت دارد: گاهي براي تغليط ديگران و يا رهانيدن آنان از دام مغالطات است و گاهي براي رهايي خود انسان از مغالطه و جلوگيري از انحراف است.
از جهت نخست از امور اجتماعي شمرده شده و از جهت دوّم، از امور شخصي. امّا در عين حال شخصي بودن مغالطه آن را همانند برهان نميسازد و در رتبه آن نمينشاند، چراكه فراگيري مغالطه از قبيل شناخت شرّ است كه انسان از آن جهت بدان محتاج است كه از شر مصون بماند، نه بسان خيري كه انسان آن را فرا ميگيرد تا به كار بندد و از آن استفاده كند.
امّا غرض از جدل، اسكات خصم است و نه اثبات حق، و از اين رو جدل همواره بين دو فرد و يا بيشتر واقع ميشود و از امور اجتماعي است. البته در جدل نيز همانند مغالطه يك نفع
[1] نگاه كنيد به: شفا، ابن سينا، المنطق 3، منشورات كتابخانه آية الله العظمي مرعشي نجفي، ايران، قم، 1404 ق. كتاب جدل، فصل اول.