نكته قابل توجه اين است كه هر چهار قسم معرِّف ـ به نحوي كه ما از منطقيان نقل كرديم ـ در اين جهت اشتراك دارند كه همه آنها معرَّف را از غيرش تمييز ميدهند و به عبارت ديگر، همه اين معرِّفات چهارگانه با معرَّف تساوي مصداقي دارند، گرچه بجز حدّ تام سه قسم ديگر تساوي مفهومي ندارند، امّا شيخ(رحمه الله) در عبارات فوق ميخواهد بگويد كه معرِّف ميتواند معرِّف باشد امّا در عين حال، معرَّف را از همه اغيار هم تمييز ندهد.
مثلا اگر در مورد انسان بگوييم: «جسمٌ» يا «حيوانٌ» اين دو نيز نوعي تعريف انسان به حساب ميآيند، يعني معرِّف ميتواند مانع اغيار نباشد امّا همچنان بدان معرِّف گفته شود.
امّا شيخ(رحمه الله) در منطق اشارات در تعريف «حدّ» ميگويد: «الحدّ قول دالٌّ علي مهيّة الشيء و لا شكَّ في أنّه يكون مشتملا علي مقوِّماته أجمع، و يكون لا محالة مركّباً من جنسه و فصله». از اين تعريف به دست ميآيد كه حدّ به طور مطلق بايستي مميّز محدود باشد، چه تامّ باشد و چه ناقص، كما اينكه مرحوم خواجه(رحمه الله) نيز در شرح عبارت فوق همينگونه توضيح داده و مثال آورده است. شيخ(رحمه الله) در منطق اشارات در مورد رسم نيز به طور مطلق ميگويد: «و أمّا إذا عُرّف الشيء بقول مؤلَّف من أعراضه و خواصّه الّتي تختصّ جملتها بالإجتماع فقد عُرّف ذلك الشيء برسمه» از اين بيان نيز به خوبي پيداست كه رسم ـ چه تامّ و چه ناقص ـ بايد با مرسوم، تساوي مصداقي داشته باشد. اين دو مطلب در باب حدّ و رسم كه در اشارات آمده، با آنچه در اين كتاب است تفاوت دارد.
البته ناگفته نگذاريم كه مرحوم خواجه(رحمه الله) در رسم ناقص تساوي مصداقي با مرسوم را شرط نميداند، همانند آنچه كه مرحوم شيخ(رحمه الله) در اين فصل درباره حد ناقص و رسم ناقص گفته است.[1]
اعتراض فخر رازي
«حدّ» وقتي بدون قيد به كار ميرود، مراد از آن «حدّ تام» است، از اين رو شيخ در منطق اشارات كلمه «حدّ» را بدون قيد ذكر ميكند و سپس ميگويد كه «حدّ» مشتمل بر جميع ذاتيات است. امام فخر رازي اعتراض نموده، ميگويد: گاهي معرِّف مشتمل بر جميع ذاتيات نيست و از عرضيات هم در آن ذكري به ميان نيامده تا ملحق به رسم شود، در عين حال مميِّزِ معرَّف از جميع اغيار هست، پس بايستي نه حدّ باشد و نه رسم؟!
[1] نگاه كنيد به: الاشارات والتنبيهات، ابنسينا، دفتر نشر الكتاب، طبع دوم، 1403 ه.ق. بيم، ج1، ص102 ـ 95.