آن علم هستند نه مسائل آن علم، اين است كه اثبات آنها در علم ديگري است نه در علم مزبور. مثلا در فلسفه، مسائلي اثبات ميشود كه در علم ديگر از آنها به عنوان مبادي استفاده ميشود.
نكته ديگر اين است كه علوم داراي مراتبي هستند: برخي مقدم، پارهاي متوسط و بعضي متأخرند. ممكن است در علم متوسط از مقدمهاي استفاده كنيم كه جاي اثبات آن، علم متأخر است. در اينجا است كه اين مقدّمه به عنوان «اصل موضوع» خوانده ميشود. مورد ديگرِ اطلاق اصل موضوع آنجاست كه در يك علم كه داراي فصول و بخشهايي مترتب بر يكديگر از ابتدا تا انتهاست، ما مقدمهاي را كه جاي اثباتش در فصول متأخر است، در بخشهاي نخست به كار گيريم. به چنين مقدمهاي نيز اصل موضوع اطلاق ميشود.
اصول متعارفه جزء مسائل هيچ علمي محسوب نميشوند; چون بديهي هستند و محتاج به اثبات نيستند و حال آنكه مسائل هر علم نياز به اثبات دارند. پس اصول متعارفه از مبادي همه علوم تلقي ميشوند.
اصطلاح ديگر در اين باب «وضع» و «اوضاع» است. اين مصطلح هم در مورد اصول موضوعه گفته ميشود و هم شامل مبادي تصوريه يعني حدود و تعاريف ميشود.
اصطلاح ديگر «مصادره» است. توضيح اينكه اصول موضوعه دوگونه است: اگر در ذهن مخاطب نسبت به قضيهاي كه به عنوان اصل موضوع به او القا ميشود تا بعداً در جاي خود اثبات شود، رأي مخالفي وجود نداشته باشد، اصل موضوع خوانده ميشود و اما اگر رأي مخالفي در ذهن مخاطب نسبت به آن وجود داشته باشد، قضيه مزبور را «مصادره» مينامند. پس طبق يك اصطلاح «اصل موضوع» اعمّ است و شامل مصادرات هم ميشود و مبادي تصديقي به سه دسته اصول موضوعه، اصول متعارفه و مصادرات تقسيم ميگردد. طبق اصطلاح ديگر، اصول موضوعه معناي عامي دارد و حتي شامل اصول متعارفه (بديهيات) نيز ميشود.
در اصطلاح ديگري ارسطو «وضع» را در مورد مطلبِ خلاف واقعي به كار برده كه كسي بدان معتقد است. مثلا كساني در زمان او منكر حركت بودند. ارسطو وقتي چنين نظري را براي نقد و بررسي طرح ميكند از آن به عنوان «وضع» (=فرض) ياد مينمايد.
مبدأ برهان و مبدأ جدل
يكي از مباحثي كه در اينجا شيخ(رحمه الله) متعرض آن شده، فرق مبادي برهان با مبادي جدل است. مبدأ برهان به دو معني اطلاق شد: يكي اصول متعارفه و يكي اصول موضوعه. اين دو قسم هر