بعينه، و لا يمكن أن يكون الآخر برهانيّاً، و يخالفان المقدّمةَ الجدليّةَ بأن الجدليةَ و إن كانت أحدَ طرفي النقيض فليس بعينه علي ما علمت.
و المقدّمةُ الّتي هي مبدأُ برهان و لا وسطَ لها ألبتةَ و لا تكتسب من جهة غير العقل، فإنّها تسمَّي العلمَ المتعارفَ و المقدّمةَ الواجبَ قبولُها. و أمّا كلُّ شيء بعدَها ممّا يلقَّنُ في افتتاحات العلوم تلقيناً ـ سواء كان حدّاً أو مقدّمة ـ ففي الظاهر أَنّهم يسمّونها «وضعاً».
ترجمه
و هر دو قسم مذكور مبدأ برهان محسوب ميشوند و در اين جهتْ مشترك ميباشند كه يكي از دو طرفِ نقيضاند به گونهاي كه امكان ندارد طرف مقابلِ آنها برهاني باشد. و با مقدّمه جدلي، اين تفاوت را دارند كه مقدّمه جدلي گرچه يكي از طرفين نقيض است، امّا ـ چنانكه ميدانيد ـ اين مقدميت فقط در يك طرفْ متعيّن و منحصر نيست. و مقدمهاي كه مبدأ برهان است و هيچ حدّوسطي ندارد و از جاي ديگري غير از عقل به دست نميآيد «علم متعارف» و مقدّمه «واجبالقبول» ناميده ميشود.
و امّا مطالب ديگري كه در آغاز علوم، بيان و پذيرفته ميشوند ـ خواه از قبيل تعاريف باشند و يا به صورت مقدمه ـ ظاهراً آنها را «وضع» مينامند.
در اين فصل شيخ(رحمه الله) مصطلحاتي مثل مبدأ، اصل متعارف، اصل موضوع، مصادره و... را توضيح ميدهد. تخست بايد دانست «مبدأ و مقدّمه» نسبت تساوي ندارد بلكه مبدأ اعمّ از مقدمه است. مبدأ بر مبادي تصوريه نيز اطلاق ميشود، امّا مقدمه فقط براي قضاياي تشكيلدهنده قياس، يعني صغري و كبري اطلاق ميگردد. به عبارت ديگر: مبادي به تصوريه و تصديقيه تقسيم ميشود و مبادي تصديقيه همان مقدّمات است.
مبادي تصديقي برهان دو قسم است: اصول متعارفه، اصول موضوعه.
اصول متعارفه، همان قضاياي بديهيهاي هستد كه اختصاص به علم خاصّي ندارند و ثبوت محمول براي موضوع در آنها نياز به حدّ وسط ندارد. مبادي برهان منحصر به اين قضايا نيست بلكه در يك علمْ ممكن است بسياري از قضاياي نظري كه محتاج اثباتاند نيز به عنوان مقدّمات برهان به كار گرفته شوند و معناي اينكه اينگونه قضاياي نظري در علم مذكور جزء مبادي