باشند. اگر مقدمات، صادق نباشند يا نسبت به نتيجه، داراي اقدميت، اعرفيت و مناسبت نباشند قياس مفروض، قياس برهاني نخواهد بود.
متن
و كثيراً مّا يؤخذ في الإقناع الجدليِّ كواذبُ مشهورةٌ ينتَج بها صادق. و كثيراً مّا يؤخذ صوادقُ غيرُ مناسبة في قياسات ينتج بها صوادقُ: مثل احتجاج الطبيب أنّ الجراحاتِ المستديرةَ أَعسرُ برءاً من قِبَل أنّ المستديرَ أكثرُ إحاطةً. فتكون أمثالُ هذه دلائلَ لا براهينَ حقيقيةً، لأنّها غير مناسبة، فإنّه استَعملَ مقدمّةً كبري هندسيّةً توخَّي بها إبانةَ مطلوب طبيعي، و لم يوضِحْ علّةً مناسبةً.
ترجمه
و در بسياري موارد كه غرض، اقناع جدلي است قضاياي كاذب امّا مشهوري، در مقدمات به كار ميرود و از آنها نتيجه صادق گرفته ميشود. و نيز در موارد زيادي از قياسات، قضاياي صادق امّا غير مناسبي به كار ميرود كه نتيجه صادق از آنها گرفته ميشود: مثل استدلال طبيبي كه ميگويد جراحاتي كه شكل آنهادايره باشد مشكلتر بهبود مييابند، زيرا شكل مستدير نسبت به اشكال ديگر احاطه بيشتري دارد.
اينگونه احتجاجات، دليلاند و نه برهان حقيقي; زيرا تناسب در مقدمات و نتيجه آنها رعايت نشده است. مثلا در همين مورد، يك مقدمه هندسي به عنوان كبري به كار رفته كه از آن براي روشن ساختن يك نتيجه در طبيعيات استفاده شده است، در حالي كه علّتِ مناسبِ «علم طبيعي» بيان نشده است.
شرط صدقِ مقدمات
وقتي ميگوييم مقدمات برهان بايستي صادق باشند، ممكن است چنين برداشت شود كه اگر مقدمات صادق نباشند، نتيجه نيز حتماً غير صادق (كاذب) خواهد بود، امّا چنين نيست و چه بسا مقدمات كاذب باشند، امّا نتيجه صادق باشد و اين امر در جدل بسيار رخ ميدهد. شرط مقدّمات جدل اين است كه مشهوره باشند، خواه صادق و خواه كاذب. و لذا چهبسا مقدّمات مشهوره امّا كاذبي در جدل به كار روند تا مطلب حق و نتيجه صادقي را به دست دهند. در اينجا قياس ما، برهاني نيست بلكه اقناعي است.