و امّا اگر حيوان حدّ وسط باشد و حساس در ضمن آن گنجانيده شده باشد، نه اينكه خارجِ لازمِ آن باشد، در اين صورت ميبايست يقين به حساسيت نيز حاصل شود و هزگز امكان تغيير آن نباشد، و شما با مطالعه آنچه پيشتر در اين زمينه گذشت به تحقيق بيشتري دست مييابيد[1].
قوله: «فإن قال قائل...»
شيخ(رحمه الله) در اينجا اشكال را نسبت به اصل مطلب طرح ميكند و آن اينكه ما ميتوانيم از راهِ فصلِ جنس، به خود جنس يقين پيدا كنيم. مثلا از طريق علم به حساسيت كه جزئي از فصل حيوان است، به خود حيوانيت، علم پيدا ميكنيم. پس شما چگونه ميگوييد خود جنس، علت ثبوت جنس جنس و فصل جنس است و طبق قاعده «ذوات الأساب...» بايد از راه علّت، علم به معلول پيدا كرد نه بعكس؟
در پاسخ به اين اشكال، شيخ(رحمه الله) ميفرمايد اين اكتساب، صحيح و مفيد يقين نيست; زيرا وقتي در كبري ميگوييد «هر حساسي حيوان است» اين قضيه شما ضروري و يقيني نيست; چون شما از كجا ميدانيد كه هر حساسي ضرورتاً حيوان است؟ آيا حيوانيت در مفهوم حسّاس مأخوذ است؟
خير، حساسيت يك مفهوم بسيط است و در آن، حيوان بودن اخذ نشده است و اگر از خارج ما ميدانيم كه هر حسّاسي حيوان است، اين اطّلاع صرفاً مفيد علم فعلي است و علم ضروري را افاده نميكند. يعني ما فقط ميدانيم كه فعلا آنچه در عالم خارج، حساس است، حيوان هم هست، امّا نميتوانيم به صرف همين اطلاع، ادعا كنيم كه محال است موجودي حساس باشد و حيوان نباشد.
پس كبراي استدلال مذكور، ضروري نيست. امّا عكس اين قضيه بدين صورت كه بگوييم «هر حيواني حساس است» البته ضروري است; زيرا حساسيت در مفهوم حيوان مأخوذ است و لذا محال است حيواني حساس نباشد.
شيخ اضافه ميكند كه اگر حساس را به عنوان صورت لحاظ كنيم نه به عنوان فصل، البته نسبت به حيوان جزءالعلّة خواهد بود و ميتواند در كنار ساير اجزاي علّت تامه، سبب حيوان شمرده شود كه تفصيل اين مطلب بايد در جاي خود مطرح شود.