نجعلَها كبري قياس مّا، فكيف يكون ذلك القياسُ في إفادة اليقين؟ فنقول: إِنّ الأصغر إذا صار أوسطَ و قد صار الأكبر بيّناً له بعلّة، فقد صارت تلك العلّة بعينها علةً لكلّ ما يوصف بالأصغر، فقد صارت علّةً أيضاً للأصغر الثاني، إلاّ أنّها علّةٌ للأصغر الثاني بواسطة و للأوّل بغيرِ واسطة.
ترجمه
ممكن است كسي بگويد: اگر حكمي براي اصغر ثابت شود و نتيجهاي صحيح به دست آيد و آنگاه ما بخواهيم اين نتيجه را كبراي قياس ديگري قرار دهيم، اين قياس از نظر افاده يقين چگونه خواهد بود؟ در پاسخ ميگوييم: اگر اصغر در قياس ديگر، بجاي اوسط قرار گيرد و اكبر براي آن از راه علّتي ثابت شود، همين علّت عيناً علّت براي آنچه كه وصف اصغر را داشته باشد نيز خواهد بود، و لذا علّت براي حكم اصغر دوم نيز محسوب ميشود، با اين تفاوت كه براي اصغر دوم علّت باواسطه است و براي اصغر اول، علتِ بيواسطه.
قياسهاي طولي
اگر نتيجهاي يقيني از راه قياسي به دست آيد، آيا ميتوانيم اين نتيجه را به عنوان كبراي قياس ديگر اخذ كنيم يا نه؟ و آيا اين قياس دوّم مفيد يقين هست يا نه؟ شيخ(رحمه الله)جواب ميدهد كه در اين صورتْ اصغر حكم اوسط را پيدا ميكند و چون اكبر براي اين اوسط (اصغر در قياس قبلي) از راه علّت به طور يقيني ثابت شده، اگر براي اصغرِ جديد (در قياس دوم) كه متّصف به اوسط (اصغر قبلي) ميشود نيز اثبات شود يقيني خواهد بود، يعني همان اوسطي كه اكبر را براي اوسط (اصغر قبلي) يقيناً اثبات كرده، اكبر را براي همه موصوفاتِ به اوسط (اصغر قبلي) هم به طور يقيني اثبات ميكند. مثلا اگر گفتيم: انسان حيوان است و هر حيواني حساس است و نتيجه گرفتيم كه هر انساني حساس است، ميتوانيم اين نتيجه يعني «هر انساني حساس است» را به عنوان كبري در قياس ديگر قرار دهيم و مثلا بگوييم: «زيد انسان است و هر انساني حسّاس است، پس زيد حسّاس است» اين نتيجه اخير هم يقيني خواهد بود. در اينجا انسان بودنِ زيد، علّتِ قريب حساسيت او محسوب ميشود و حيوانيّت، علّت بعيدِ حساسيت او.
متن
و ليس برهانُ اللّم هو الّذي يعطي العلّةَ القريبة بالفعل فقط، بل هو برهانُ لم و إِن لم