شناخت ماهيت آن عدد بدون علم به فرديت آنْ معنا ندارد، پس شما از پيش، علم به فرديت آن عدد داريد، نه اينكه از راه زوج نبودن پي به فرديت آن برده باشيد، يعني اصلا معقول نيست كه شما علم به عدم زوجيت عددي داشته باشيد، امّا هنوز ندانيد كه فرد است يا نه.
بلكه علم به فرديت، مقدم بر علم به عدم زوجيت است. بنابراين در اين مثال هم اگر دقيق شويم اصلا استنتاجي در كار نيست.
متن
و أمّا قياسُ الخلف فإنّما يفيدُ برهانَ الإنّ لانّه يبيِّنُ صدقَ شيء بكذب نقيضه لإيجابه المحالَ. و هذه كلُّها بأمور خارجة. لكنّه في قوّته أن يعودَ إلي المستقيم فيكون منه ما في قوّته أَن يكونَ برهاناً.
ترجمه
و اما قياس خلف، افاده برهان انّي ميكند; چراكه اين قياسْ صدقِ امري را از راه كذب نقيضش تبيين ميكند و كذب نقيض از اينكه مستلزم محال است به دست ميآيد و اينها همه مقدمات خارجيهاي هستند كه در قياس خلف مورد استفاده قرار ميگيرند. امّا قياس خلف ميتواند به شكل قياس مستقيم برگردد و در اين صورت پارهاي از موارد آن ميتواند بالقوّد برهان لمّي باشد.
لمّيت يا انّيّت قياس خلف
شيخ(رحمه الله) در منطق اشارات قياس خُلْفْ را چنين تعريف كرده است: «قياس الخلف قياس مركّب من قياسين: أحدهما اقترانيّ و الآخر استثنائيّ»[1] و خواجه طوسي(رحمه الله) در شرح آن آورده است: «و الحاصل أنّ الخلف هو إثبات المطلوب بإبطال لازم نقيضه المستلزم لإبطال نقيضه المستلزم لإثباته»[2]، و امّا در اشارات راجع به اينكه قياس خلف از نوع برهان انّي يا لمّي است بحثي نشده است امّا در اينجا شيخ(رحمه الله) اشاره ميكند كه قياس خلف از نوع برهان انّي است و نميتواند لمّي باشد.
قياس خُلف يا خَلف در برابر قياس مستقيم است و قوام قياس خلف به اين است كه از راه
[1] اشارات، قسمت منطق، ص 282. [2] همان اثر، ص 284.