الطّالبَ علماً مّا إمّا أن يكون طالباً لما يعلمه فيكونُ طلبُه باطلا، و إمّا ان يكونَ طالباً لما يجهَلُه فكيف يَعلمُه إذا أصابه؟ كمَن يطلب عبداً آبقاً لا يعرفه، فإذا وجده لم يعرفه. فتكلَّفَ سقراطُ في مناقَضته إذ عَرَضَ عليه مأخذ بيان شكل هندسيّ، فقَرَّرَ عندَه أَنَّ المجهولَ كيف يُصادُ بالمعلوم بعدَ أَنْ كان مجهولا. و ليس ذلك بكلام منطقيٍّ، لأنّه بَيَّنَ أَنَّ ذلك ممكن فأَتي بقياس أَنتجَ إمكانَ ما كان أَتي به «ماننُ» بقياس أَنتجَ غيرَ إمكانِه و لم يحلِّ الشبهةَ.
ترجمه
گفته شده دانشمندي به نام «منون»[1]كه با سقراط در باب عدم امكانِ تعليم و تعلّم سخن ميگفت به او چنين گفت: كسي كه طالب علمي هست يا طالب چيزي است كه آن را ميداند و ميشناسد، پس جستجو و طلب، امري باطل و بيمعناست; و يا طالب چيزي است كه به آن جاهل است، در اين صورت وقتي با آن مطلوب برخورد كند چگونه ميتواند آن را بشناسد؟
اين شخص مانند كسي است كه در جستجوي عبدي است كه فرار كرده و در عين حال او را نميشناسد. چنين شخصي وقتي با عبد فراري برخورد كند او را نميشناسد.
سقراط متصدّي پاسخگويي به اين شبهه شده در مقام مناقضه با «منون» مسئلهاي از مسائل هندسي را به او عرضه كرد و با حلّ آن بيان نمود كه چگونه مجهول از طريق معلوم به دست ميآيد.
امّا اين شيوه سقراط، روشي درست و بياني منطقي نبود زيرا سقراط تنها بدين وسيله ثابت كرد كه امكان تعليم و تعلّم وجود دارد و براي اين هدف ـ در برابر قياس و استدلالِ منون كه دالّ بر عدم امكان تعليم وتعلم بود ـ از قياس و استدلالي استفاده كرد كه نشان دهد تعليم و تعلّم ممكن است ولي با اين حال شبهه منون را حلّ نكرد.
مناقضه سقراط در برابر شبهه منون
شبههاي كه منون در باب امكان تحصيل علم مطرح كرده، شبهه نقضي نيست بلكه به صورت استدلالي بيان شده است كه بايد آن را حلّ كنيم. او ميگويد كسي كه درصدد تحصيل علم است، در حقيقت طالبِ مجهولي است كه ميخواهد آن را معلوم كند.