«چهار» و «دو» به ذهن بيايند، بلافاصله اين مطلب نيز به ذهن خواهد آمد كه «چهار» دو برابر «دو» است، زيرا حدّ وسط، امري واضح و حاضر است. و امّا اگر به جاي عدد چهار، عدد سي و شش و يا عدد ديگري را در نظر بگيريم، ميبينيم كه ذهن (براي اثبات زوجيّت) دنبال اوسط ميگردد. اين قسم از مبادي را بهتر اين است كه مقدمه «فطري القياس» بناميم.[1]
نكاتي در باب بديهيات
اين فصل در واقع، تفصيل مطالبي است كه در آغاز فصل آمد و توضيحي است پيرامون مبادي گوناگون قياسات (مبادي اقيسه)[2]. لازم است در مورد بديهيات ظاهري و باطني به چند نكته زير توجه كنيم:
الف ـ معمولا منطقيان بديهيات را به شش دسته تقسيم ميكنند:
1. اوّليات
2. محسوسات (باطني و ظاهري)
3. حدسيات
4. مجرّبات
5. متواترات
6. فطريات
شيخ(رحمه الله) در اينجا ذكري از حدسيات به ميان نياورده است و گويا در اينجا نيز ـ همانند اشارات ـ آنها را به مجرّبات، ملحق ساخته است، ولي اين الحاق چندان موجّه نيست; چراكه در حدسيات، تكرار مشاهده ـ مانند مجرّبات ـ شرط و لازم نيست.
در اشارات آمده است: «و ما يجري مجري المجرّبات، الحدسيات... و فيها ايضاً قوّة قياسيّة و هي شديد المناسبة للمجرّبات»[3] مرحوم خواجه نيز در شرح آورده است: «أقول: هي جارية مجري المجرّبات في الأمرين المذكورين، أعني تكرار المشاهدة و مقارنة القياس»[4].
[1] فطريات را «قضايا قياساتها معها» نيز ميگويند. [2] نگاه كنيد به: اساس الاقتباس، ص350. [3] اشارات و التنبيهات، النهج السّادس، ج1، ص218. [4] همان اثر.