responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : در پرتو ولايت المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی    الجزء : 1  صفحة : 79

همه، پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمودند اين چهل نفر را دعوت كن تا بيايند و از اين غذا تناول كنند. در هر صورت اميرالمؤمنين(عليه السلام) آن غذا را تهيه كرد و عموها، عموزاده‌ها و اقوام را براى ميهمانى به خانه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) دعوت نمود. آنها نيز آمدند و زمانى كه موقع غذا خوردن شد، مشاهده كردند كه تنها يك ظرف غذا و يك قدح شربت در سفره است. با تعجب به يكديگر نگاه كردند. اما هنگامى كه شروع به خوردن كردند، هر مقدار كه خوردند غذا تمام نشد. سرانجام همه آنها تا جايى كه مى‌توانستند از آن غذا خورده و سير شدند، اما غذا كم نيامد! بعد از خوردن غذا از آن شربت نيز آشاميدند، ولى شربت نيز تمام نشد! ابولهب با ديدن اين جريان گفت: برادرزاده من عجب سحرى كرد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) از اين حرف ناراحت شدند، اما سخنى به زبان نياوردند و ميهمانان رفتند.

پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مجدداً به حضرت على(عليه السلام) دستور دادند كه همان غذا را آماده كن و آنها را دعوت كن. روز بعد نيز حضرت على(عليه السلام) همان غذا را تهيه و آنها را دعوت كردند و ماجرا به همان صورت تكرار شد. اين بار بعد از تمام شدن غذا، پيامبر(صلى الله عليه وآله) مطلب خود را با آنان در ميان گذاشتند. در روايات اين گونه نقل شده است كه آن حضرت فرمودند: «آيا تاكنون كسى از من دروغى شنيده و يا خيانتى ديده است؟» و پس از بيان برخى مقدمات فرمودند: «خدا مرا به رسالت مبعوث كرده است تا شما را به پرستش خداى يگانه دعوت كنم. اولين كسى كه مرا تصديق كند، وزير، برادر، وصى و خليفه من خواهد بود.» افراد حاضر در آن مجلس با تعجب به يكديگر نگاه كردند؛ اما هيچ يك از آنها به پيامبر(صلى الله عليه وآله) ايمان نياورد. اميرالمؤمنين(عليه السلام) كه در آن زمان سيزده ساله بودند، برخاسته و گفتند: يا

اسم الکتاب : در پرتو ولايت المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی    الجزء : 1  صفحة : 79
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست