ذات، حكمت و مصلحت الهى است. پس از خلقت نيز خداوند، خود بر اساس سنّتش حقوقى را براى موجودات و بندگان در نظر مىگيرد؛ نظير آن جا كه مىفرمايد:
كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ؛1 يارى كردن مؤمنان بر ما فرض است.
يا آن جا كه مىفرمايد:
كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ؛2 رحمت را بر خويشتن واجب گردانيده است.
يا، مثلاً سنّت الهى بر اين قرار گرفته كه بندگان نيكوكار حق پيدا مىكنند كه از خداى متعال پاداش دريافت دارند.
بنابراين تفاوت و تمايزى كه خداوند بين حضرت على(عليه السلام) و ساير بندگان قايل شده است، مانند تفاوتى است كه بين يك فرد عادى با يك انسان نابغه وجود دارد. مراتب فهم و استعدادهاى اين دو با يكديگر تفاوت دارد، اما اين امر بر اساس مصلحت است و نه ظلم است و نه خلاف حكمت. اگر اين مزيت در رفتار اختيارى مؤثر باشد، در اين صورت زمينه پيدايش حق فراهم مىشود و اگر انسان از اين موهبت خدادادى به طور شايسته استفاده كند، حق دريافت پاداش نيك را از خداوند دارد. در اين حال اگر بين او و ساير بندگانى كه همانند او از مواهب الهى به خوبى استفاده كردهاند تفاوتى مشاهده شود، مىتوان ادعا كرد كه خداوند بين آنها تبعيض قايل شده است؛ اما هرگز چنين مسألهاى واقع نخواهد شد.
پس بين وجود مقدس اميرالمؤمنين(عليه السلام) و ساير ائمه اطهار(عليهم السلام) از يك سو و بقيه انسانها از سوى ديگر، به طور تكوينى تفاوتهايى وجود دارد،