مسايل را از راه تعليم و تعلم عادى بياموزند، كار مردم به سامان نمىرسيد و دانش آنان پاسخ گوى نيازهاى مردم نبود؛ ضمن اين كه چنين علمى حجيتى نداشت و قابل اعتماد نيز نبود. علم امام(عليه السلام) از نوع ديگر و با نورانيتى ديگر است و با جايى ديگر ارتباط دارد. كسى در پس اين پرده هست كه آنها را تأييد مىكند، همانگونه كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اين گونه بود.
پيش از اين به فرازى از خطبه قاصعه اشاره كرديم كه حضرت على(عليه السلام) در آن فرمود: «پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از زمانى كه از شير گرفته شدند بزرگ ترين فرشته خدا قرين ايشان بود و ايشان را راهنمايى مىكرد.» بر اين اساس، در طول چهل سالى كه آن حضرت هنوز به رسالت مبعوث نگرديده و وحى بر ايشان نازل نشده بود، تحت تربيت الهى قرار داشتند. در اين مدت، خداوند آنچه را مىخواست به وسيله آن فرشته به ايشان الهام مىكرد و آن حضرت نيز همان كار را انجام مىداد.
اما چگونه ممكن است پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) قبل از اين كه وحى بر او نازل شود احكام خدا را بداند و به آنها عمل كند؟ براى تقريب به ذهن مىتوان به آيهاى از قرآن در مورد حضرت يعقوب(عليه السلام) اشاره كرد. در قرآن آمده است كه حضرت يعقوب(عليه السلام) قبل از نزول تورات و احكام شريعت براى بنى اسرائيل، مواردى را بر خود حرام كرده بود و سايرين نيز موظف بودند به آن عمل كنند. تعبير قرآن اين است:
كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَنِي إِسْرائِيلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ؛1 همه خوراكىها بر فرزندان اسرائيل حلال