تكليف محوّله نداشت. آن حضرت در اين باره مىفرمايد:
أَما وَالَّذى فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَءَ النَّسَمَةَ لَوْلا حُضورُ الْحاضِرِ و قيامُ الْحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِرِ وَ ما أَخَذَ اللّهُ عَلَى العُلَماءِ اَنْ لا يُقارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظالم وَ لا سَغَبِ مَظلوم لاََلْقَيْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها وَ لَسَقَيْتُ آخِرَها بِكَأْسِ أوَّلِها وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْياكُمْ هذِهِ أزْهَدَ عِنْدى مِن عَفْطَةِ عَنْز؛1 سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجت را بر من تمام نمىكردند، و اگر خداوند از علما عهد و پيمان نگرفته بود كه در برابر شكم بارگى ستم گران، و گرسنگى مظلومان سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مىساختم، و آخرِ خلافت را با جام نخستين آن، سيراب مىكردم. آن گاه مىديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغالهاى بى ارزش تر است!
عدهاى در فهم اين عبارت اميرالمؤمنين(عليه السلام) به خطا رفته اند. به تصور آنان اگر مردم نمىآمدند و بيعت نمىكردند، حكومت على(عليه السلام) مشروعيت نداشت و آن حضرت حق نداشت حكومت كند! واضح است كه چنين برداشتى كاملا اشتباه است. جا دارد اينان يك بار ديگر الفباى مكتب تشيع را مرور كنند! به اعتقاد شيعه، حكومت اميرالمؤمنين(عليه السلام) در زمان پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) تعيين شد و اين نصب به فرمان خدا بود. بنابراين مشروعيت حكومت آن حضرت بر بيعت مردم متوقف نبود. بلى، قيام آن حضرت به وظايف حكومت، منوط به داشتن قدرت اجتماعى بود و اين قدرت زمانى براى اميرالمؤمنين(عليه السلام) حاصل شد كه مردم دور ايشان را گرفته و با آن