«ولايت تكوينى» تعبير مىكنيم، و گاهى نيز تصرف اعتبارى و قراردادى است كه كسى حق دارد نسبت به ديگرى امر و نهى كند. اين نوع تصرف را «ولايت تشريعى» مىناميم؛ يعنى در حيطه قانون و تشريع قرار مىگيرد. گاهى وقتى دو چيز با هم نزديك هستند، رابطه ولايت، طرفينى است؛ مثل اين كه قرآن مىفرمايد:
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض؛1 و مردان و زنان با ايمان دوستان يكديگرند.
هر يك از مؤمنان نسبت به مؤمنان ديگر ولايت دارند و اين ولايت طرفينى است. رابطه خداوند و مؤمنان نيز همين طور است؛ از يك طرف داريم: اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا،2 و از سوى ديگر نيز داريم: أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللّهِ... .3هم خدا ولىّ مؤمنان است و هم مؤمنان ولىّ خدا هستند. قُربى كه بعضى از بندگان با خدا پيدا مىكنند موجب مىگردد كه خدا ولىّ آنها شود و عنايتهاى خاصى به آنها داشته باشد و تدبير امورشان را به عهده گيرد. خداوند كارهاى اينان را به خودشان وانمى گذارد و خود مشكلاتشان را حل مىكند، تا آن جا كه مىفرمايد:
كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذى يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذى يَبْصُرُ بِهِ وَ لِسانَهُ الَّذى يَنْطِقُ بِهِ...؛4 من گوش او مىگردم كه با آن مىشنود و چشم او كه با آن مىبيند و زبان او كه با آن سخن مىگويد.
[1] همان، 71. [2] بقره (2)، 257. [3] يونس (10)، 62. [4]بحارالانوار، ج 70، باب 43، روايت 21.