پس در اين اصطلاح، معناى «امام» غير از «پيشوايى» است كه شامل امام جماعت و امام جمعه و رهبر انقلاب و... هم مىشود؛ اين مقامى است كه حتى از مقام نبوت و رسالت هم بالاتر است.
اكنون پرسش اين است كه وقتى در مقابل مخالفان و كسانى كه معتقد به امامت نيستند، مىگوييم يكى از اعتقادات شيعه «امامت» است آيا به اين معنا نظر داريم، يا اختلاف شيعه و غير شيعه در اين بحث چيزى جز اين است؟
در تفسيرى بسيار ساده، مقصود ما از اصل «امامت» در اصول اعتقادى شيعه اين است كه بعد از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) دوازده امام معصوم(عليهم السلام) يكى پس از ديگرى جانشينان بر حق آن حضرت(صلى الله عليه وآله) مىباشند. بدين ترتيب اين اصطلاح را مىتوان معناى سومى براى امامت تلقى كرد.
بنابراين امامت داراى معانى متعددى است و بايد كاملا به اين تفاوت معانى توجه داشت. اگر ما به بزرگانى نظير بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، امام خمينى(قدس سره) «امام» اطلاق مىكنيم هرگز به همان معنايى نيست كه به دوازده امام(عليهم السلام) «امام» مىگوييم. آنچه كه شيعه درباره امامت ائمه اطهار(عليهم السلام) معتقد است معنايى خاص است. بر اساس اين معنا، شيعه معتقد است آن بزرگواران كليه مقامات پيامبر(صلى الله عليه وآله) به جز وحى و نبوت را دارا هستند، اطاعتشان بر همه امت واجب و علمشان خدادادى است و داراى مقام عصمت اند. بدين ترتيب در مورد اين دوازده «امام» كه جانشينان پيامبر(صلى الله عليه وآله) هستند، سه ويژگى اساسى مطرح است: عصمت، علم خدادادى،