و شكيبايى نمودند و مشكلات را تحمل كردند. عامل دوم را «يقين» ذكر مىكند: وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ. البته همه مؤمنان بايد يقين داشته باشند، ولى از تعبيرات قرآنى و روايات استفاده مىشود كه يقين مراتبى دارد. اين گروه از پيامبران مرتبه عالى يقين را داشتند. در مورد حضرت ابراهيم(عليه السلام) كه از جمله اين پيامبران است، مىخوانيم:
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً؛1 و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و وى آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او ] فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم.»
حضرت ابراهيم(عليه السلام) بعد از نيل به مقام هاى: نبوت، رسالت و خلّت2 به مقام «امامت» رسيد؛ و آن هنگامى بود كه امتحانهاى الهى در مورد او به حد كمال رسيد و آن حضرت از همه آنها سربلند بيرون آمد. شايد امتحانهاى حضرت ابراهيم(عليه السلام) بى نظير بوده و كسى را در تاريخ نداشته باشيم كه اين چنين عجيب مورد آزمايش الهى قرار گرفته باشد. داستان در آتش انداختن حضرت بسيار عجيب است. حضرت ابراهيم(عليه السلام) در اين ماجراى بسيار پر مخاطره، به احدى جز خداى متعال تكيه و توجهى نكرد. حضرت را در دريايى از آتش انداختهاند و در شُرف سوختن است. جبرئيل(عليه السلام) به آن حضرت عرض كرد: هَلْ لَكَ حاجَةٌ ؛ آيا حاجتى دارى؟ ابراهيم(عليه السلام) فرمود: اَمّا اِلَيْكَ فَلا وَ اَمّا اِلى رَبِّ العَالَمِينَ فَنَعَمْ؛3 اما به تو احتياجى
[1] بقره(2)، 124. [2] حضرت ابراهيم(عليه السلام) «خليل الرحمن» بود. [3]بحارالانوار، ج 12، باب 2، روايت 8.