موجود ممكن است يك مكان، يك شيئ مادى يا شخص انسانى و يا موجود و امرى معنوى باشد. به همه اينها «امام» گفته مىشود؛ مثلاً قرآن كريم در مورد شهر «اصحاب لوط» و شهر «اصحاب اَيكه» مىفرمايد:
فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمام مُبِين؛1 پس، از آنان انتقام گرفتيم، و آن دو [شهر، اكنون] بر سر راهى آشكار است.
خطاب به مردم حجاز مىفرمايد: وقتى شما به شام مىرويد، در بين راه به اين دو مكان مىرسيد و «امام» و پيش راه شما هستند. قرآن كريم هم چنين به كتابهاى آسمانى «امام» اطلاق كرده است:
وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً؛2 و پيش از وى كتاب موسى راهبر و مايه رحمت بوده است.
اين كلمه نسبت به اشخاص نيز در قرآن استعمال شده است:
قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً؛3[خدا به ابراهيم(عليه السلام) ] فرمود: من تو را پيشواى مردم قرار دادم.
در عرف خودمان نيز اين كلمه را در مورد امام جماعت، امام جمعه و رهبر به كار مىبريم. همه اينها از همان معناى «پيش» است. «پيشوا» يعنى كسى كه جلوى ما است و ما پشت سر او حركت مىكنيم. معناى «مقتدا» هم مىدهد؛ يعنى او پيش روى ما است و هر كارى كه او انجام مىدهد ما هم همان كار را انجام مىدهيم؛ مثل امام جماعت كه هر حركتى انجام مىدهد، مأموم هم همان كار را مىكند.