كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود نپذيرفتند، اما به هر حال، گفتند اينها مربوط به دين بود، ولى اين كه چه كسى رئيس باشد، چه كسى فرمان بدهد، چه كسى بيت المال را جمع آورى كند، چه كسى حاكم و قاضى معيّن كند، و مسايلى از اين قبيل، مربوط به دنيا است و ربطى به پيغمبر(صلى الله عليه وآله) ندارد! خود مردم بايد رأى بدهند كه چه كسى اين كارها را انجام دهد! پس از آن نيز چند نفر جمع شدند و گفته شد اينها اهل حل و عقد هستند؛ مسلمانان به آنها رأى دادند و خلافت به عهده آنها گذاشته شد و مسأله خاتمه يافت.
بنابراين در سقيفه سنگ بناى دو مسأله مهم، يعنى «سكولاريزم» و «دموكراسى» گذاشته شد، كه بر اساس آن، امروزه مىتوانيم خود را محك بزنيم كه سقيفهاى هستيم يا علوى. آن روز گفتند حكم دين از دنيا جدا است و امر حكومت به دست خود مردم است. امروزه هم برخى از روشن فكران ما و نيز برخى دولت مردانى كه تحت تأثير اين روشن فكران قرار گرفته اند، همين حرف را تكرار مىكنند و مىگويند: حساب دين از حساب دنيا جدا است و مردم خود بايد حكومت را انتخاب كنند. آنان در اين زمينه از فرمايش امام خمينى(قدس سره) كه «ميزان رأى ملت است»1 نيز سوء استفاده مىكنند و مىپندارند كه حضرت امام(رحمه الله) اين فرمايش را براى همه موارد فرمودهاند حتى اگر مردم رأى بدهند كه خدا نباشد! در حالى كه اين فرمايش امام(قدس سره) مربوط به موردى است كه كسانى مىخواستند پيش قدم شده و افرادى را به عنوان نمايندگان مجلس انتخاب كنند؛ امام(رحمه الله) فرمودند، شما كار نداشته باشيد خود مردم مىتوانند نمايندگان خود را انتخاب كنند. بنابراين ايشان در مورد انتخاب نمايندگان مجلس و يا ساير انتخاباتى كه در