تفسيرى را برمى تابد؟ اصل دوم قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران مىگويد:
«جمهورى اسلامى، نظامى است بر پايه ايمان به خداى يكتا (لااله الاالله) و اختصاص حاكميت و تشريع به او و لزوم تسليم در برابر امر او».
طبق اين اصل آيا مردم حق دارند كه احكام خدا را نسخ كنند؟! آيا معناى اين اصل اين است كه مردم بگويند ما نظام اسلامى نمىخواهيم؟! آيا معناى «جمهورى اسلامى» اين است كه بر اساس «جمهوريت» مىتوانيم از «اسلاميت» نظام دست برداريم؟! اساس جمهورى اسلامى بر اين است كه حق تشريع و قانون گذارى، مخصوص خدا است. كسانى كه قسم خوردهاند از اين قانون اساسى حمايت كنند، چرا اصل دوم آن را فراموش مىكنند؟
هم چنين اصل چهارم قانون اساسى مىگويد:
«كليه قوانين و مقررات مدنى، جزايى، مالى، اقتصادى، ادارى، فرهنگى، نظامى، سياسى و غير اينها بايد بر اساس موازين اسلامى باشد. اين اصل بر اطلاق يا عموم همه اصول قانون اساسى و قوانين و مقررات ديگر حاكم است...».
با توجه به اين اصل، آيا معناى اصل 56 اين است كه مردم حق دارند قانون اسلام را تغيير بدهند چون حاكم بر سرنوشت خودشان هستند؟! خداوند روح مرحوم حاج شيخ مرتضى حائرى(قدس سره) را با اولياى خودش محشور كند. اين جمله آخر كه: «اين اصل بر اطلاق يا عموم همه اصول قانون اساسى و قوانين و مقررات ديگر حاكم است» با پافشارى ايشان در قانون اساسى آمد. يعنى اگر اصل ديگرى در خود قانون اساسى بود كه