صددرصد اسلامى است. اما هر قدر به احكام و ارزشهاى اسلامى كمتر توجه شود، جامعه از اسلامى بودن كامل و از مرتبه صد فاصله مىگيرد و مراتب نازل ترى از «جامعه اسلامى» را خواهيم داشت.
از اين رو اولا، مادامى كه در جامعه صحبت از اين است كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و قرآن حق هستند و احكام و ارزشهاى اسلامى كاملا رعايت مىشود، جامعه ايده آل اسلامى است. اگر روزى با برخى توجيهات و شبهه افكنىها بعضى از احكام را ترك كرده، برخى را بگويند مصلحت نيست و برخى را بگويند معنى آيه اين نيست و قرائت ما چيز ديگرى است و...، باز هم به اسلامى بودن اصل جامعه ضررى نمىزند. بنابراين مادامى كه اين تفكر حاكم است كه اسلام، قرآن و احكام اسلامى حق است، مرتبهاى از حكومت اسلامى وجود دارد و چنين كشور و جامعهاى كافر نيست، گرچه افرادى در آن ـ در ظاهر يا فقط در باطن ـ كافر باشند.
ثانياً، اگر بر فرض، اكثريت يك جامعه كافر شوند و نظام هم ديگر نظام اسلامى نباشد، اما اگر اميد اين باشد كه در آينده بتوان همين افراد را اصلاح كرد، باز لازم است به عنوان مقدمه، وحدت را حفظ كرد تا روزى كه بتوان حكومت حقى را براى آنها ايجاد كرد. در اين فرض، حكومت، حكومت كفر است، ديگر صحبت از احكام اسلامى هم نمىشود و همان احكام جاهليت را دوباره زنده كردهاند يا طبق فرهنگ غربى و احكام كشورهاى اروپايى عمل مىكنند؛ اما اگر اميدى هست كه بعد از چندى حكومتى اسلامى سر كار بيايد، نبايد اختلاف ايجاد كرد. شاهد اين مدعا سخن قرآن است، هنگامى كه حضرت موسى(عليه السلام) به كوه طور رفت، به برادرش هارون فرمود: در نبود من تو جانشين منى. مواظب باش بين بنى