مشركان، قوى ترين يلان و شجاعان عرب قرار داشتند و در سوى ديگر، عدهاى مسلمان آواره، فقير و ضعيف، كه از نظر تعداد و امكانات بسيار كمتر و ضعيف تر بودند.
در اين جنگ اميرالمؤمنين (عليه السلام) مهم ترين نقش را ايفا كرد و به تنهايى عده زيادى از پهلوانان سپاه دشمن را به قتل رساند؛ از جمله، برادر، دايى و جد معاويه به دست حضرت على(عليه السلام) كشته شدند. اين سه تن عبارت بودند از: حنظلة بن ابى سفيان، (برادر معاويه)، وليد (دايى معاويه) و عُتْبه (جد معاويه). كسى كه سه نفر از نزديكانش در يك جنگ به دست على(عليه السلام) كشته شدهاند آيا به حكومت على(عليه السلام) و اطاعت آن حضرت تن مىدهد؟ مگر ايمانى قوى وجود داشته باشد كه حساب را حساب ايمان و كفر ببيند و نگاهش به اين قضيه اين گونه باشد كه كفار كشته شدند و اسلام پيروز شد. اما چنين ايمانى در دل مثل معاويهاى پيدا نمىشود. چنين ايمانهايى را بايد در امثال على(عليه السلام) جستجو كرد كه مىفرمود:
وَ لَقَدْ كُنّا مَعَ رَسولِ اللّهِ (صلى الله عليه وآله)نَقْتُلُ آبائَنا وَ اَبْنائَنا و اِخْوانَنا و اَعْمامَنا؛1 و ما در ركاب پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)پدران و پسران و برادران و عموهايمان را مىكشتيم.
نگاه نمىكرديم چه كسى طرف ما است، بلكه به تبعيت از منطق قرآن چون در جبهه كفر بود با او مىجنگيديم: