«مودّت» اهل بيت(عليهم السلام) است؛ بلكه در مورد ولايت اهل بيت(عليهم السلام) غير از محبت، شؤون و مسايل ديگرى نيز مطرح است كه قطعاً يكى از مهم ترين و اساسى ترين آنها مسأله «رهبرى» آن بزرگواران پس از پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) است.
اتفاقاً آنچه هم در سقيفه نسبت به اميرالمؤمنين(عليه السلام) و پس از آن در موارد ديگر نسبت به ساير ائمه(عليهم السلام) مورد مناقشه قرار گرفت، نه مسأله مودّت و محبت آنان، كه مسأله رهبرى آن بزرگواران بود.
از اين رو نبايد هم چون برخى ساده انديشان پنداشت كه اين همه تأكيدها و اصرارها در مسأله «ولايت اهل بيت(عليهم السلام)» صرفاً به موضوع «مودّت» و «محبت» اشاره دارد، بلكه قطعاً مسايل مختلف ديگر، و از جمله مسأله رهبرى و آنچه كه امروزه به نام «حكومت» و «سياست» ناميده مىشود نيز مد نظر بوده است. متأسفانه بايد اذعان كرد كه اين بعد مهم از مسأله ولايت اهل بيت(عليهم السلام) آن چنان كه شايسته و بايسته است مورد توجه قرار نمىگيرد.
نيز بايد توجه داشت كه آنچه به عنوان «ولايت فقيه» و فقها در زمان غيبت امام زمان(عليه السلام) مطرح مىشود و در واقع استمرار همان ولايت اهل بيت(عليهم السلام) و مرتبهاى از همان چيزى است كه درباره آن فرموده اند: وَلَمْ يُنْادَ بِشَىْء كَما نُودِىَ بِالْوِلايَةِ. امروزه نيز مسأله «ولايت» هم چنان به عنوان اساسى ترين ركن اسلام مطرح است و اگر مسلمانان به آن توجه و به درستى به مقتضاى آن عمل نمايند بسيارى از مشكلاتى كه گريبان گير امت اسلامى است مرتفع خواهد شد.
كتابى كه پيش رو داريد گفتارهايى از استاد فرزانه حضرت آيت الله