قرآن با به كار بردن تعبير «شَياطِينَ الإِْنْسِ وَ الْجِنِّ» به اين حقيقت اشاره مىكند كه شيطان فقط يك شخص نيست بلكه يك جريان و تفكر است كه گروهى از جن و انس را شامل مىشود. از اين رو كسانى كه مىگويند: خدا بدون خواست و اراده مردم، نبايد قانون وضع نمايد و يا حاكم تعيين كند، اين گفته آنها انكار ربوبيت تشريعى خداوند و نتيجه دنباله روى آنان از شيطان است.
قوام توحيد اسلامى به پذيرفتن «ربوبيت تشريعى» است. اگر كسى بخواهد حد نصاب توحيد اسلامى را داشته باشد، بايد در حيطه قانون گذارى و امر و نهى فقط اراده خدا را دخيل و حاكم بداند. البته خداوند در وضع قوانين براى خود چيزى نمىخواهد، بلكه تنها خير و صلاح موجودات را در نظر دارد.
توحيد در ربوبيت تشريعى به اين معنى است كه فقط خداى متعال حق امر و نهى دارد. اين، يكى از اركان مهم توحيد است و توحيد بدون اين ركن كامل نيست، بلكه مانند توحيد ابليس است كه بود و نبود آن يكى است. آيا هر كسى كه وجود خدا را پذيرفت، موحّد است؟ توحيد در خالقيت، يك مرحله از توحيد است، ولى به تنهايى كافى نيست. اعتقاد به توحيد در «ربوبيت تكوينى» نيز كافى نيست. شيطان نيز تا اين حد از توحيد را قبول داشت و بر همين اساس خدا را با تعبير «ربّ» خطاب مىكرد. آنچه شيطان آن را قبول نداشت «ربوبيت تشريعى» بود. او معتقد بود عقل من مىگويد، نبايد در برابر آدم سجده كنم، چون من از او بهترم. كسانى كه مىگويند، ما در مقابل احكام خدا عقل خود را حاكم مىكنيم و خدا حق ندارد بدون اجازه ما براى ما قانون وضع كند، «كفر باطنى» آنها قطعى و مسلّم است، اما اين كه