ديگرى را دوست بدارد؛ بلكه او را همچون ساير موارد موظف به توحيد كرده، و در اينجا نيز «توحيد در محبت» را از او خواسته است.
يا در آيه ديگر مىخوانيم:
لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ...؛[1] گروهى را نمىيابى كه به خدا و روز جزا ايمان داشته باشند (و در عين حال) با دشمنان خدا و رسول او(صلى الله عليه وآله) صميميت و دوستى داشته باشند، هرچند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان آنها باشند.
در احاديث اهلبيت(عليهم السلام) نيز بر بيزارى و تبرّى، همچون انقياد و تولّى تأكيد فراوان شده و اظهار دوستى بدون تنفر از دشمنان، ادعايى پوچ و بيهوده تلقى شده است؛ مانند حديث ذيل:
قيلَ لِلصّادِقِ(عليه السلام): إنَّ فُلاناً يُواليكُمْ إلاّ أنّهُ يَضْعُفُ عَنِ البَرائَةِ مِنْ عَدُوِّكُمْ، فَقالَ: هَيْهاتَ كَذِبَ مَنِ ادّعى مَحَبَّتنا وَلَمْ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّن؛[2]كسى به امام صادق(عليه السلام) عرضه داشت: فلانى ولايت شما را پذيرفته است؛ ولى در عين حال در بيزارى جستن از دشمنانتان قدرى سُست است. حضرت (به شدّت عملكرد وى را نكوهش كرده و) فرمودند: چه دور است (چنين ادعايى). اگر كسى ادعاى دوستى ما را داشته باشد، اما از دشمن ما بيزارى نجويد، چنين فردى دروغ مىگويد.
در احاديث متعدد، اين دو (تولّى و تبرّى) محكمترين و مطمئنترين وسيله براى تمسك در دين شمرده شده است.[3] وجود مبارك حضرت بقيةاللهالاعظم ـ
[1] مجادله (58)، 22. [2] بحارالانوار، ج 27، ص 58، حديث 18. اين حديث و احاديث گرانبهاى 17 و 19 از بخش مُسْتَطْرَفاتِ آخر سرائر مرحوم ابن ادريس (قرن 6) نقل شده است سرائر، ج 3، ص 639. [3] مانند اين حديث كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از ابوذر(رحمه الله) پرسيدند: «اَيُّ عُرَى الإيمانِ أوْثَقُ؟ 2 قال: اللهُ وَرَسُولُه اَعْلَمُ، فَقالَ: المُوالاةُ في الله وَالْمَعاداةُ فِي اللهِ وَالحُبُّ فِي اللهِ وَالْبُغْضُ فِى اللهِ». بحارالانوار، ج 77، ص 161، حديث 152.