مغرب و عشا جمع فرمودند و فاصله نيفكندند، با شتاب، رو به سوى بيابانى مشابه گذاشته و با توقفى كوتاه در مشعر الحرام، رهسپار بيابان سومى به نام «مِنى» شده و خود را براى انجام دادن امورى ويژه مهيّا مىكنند؟
پاسخ همه اين پرسشها در كلمه «بندگى» خلاصه مىشود. آرى، آنچه بسيار پر اهميت است، چون و چرا نكردن و خاضعانه به فرمان حق تعالى گردن نهادن است. بديهى است كه چنين حالتى آنگاه پديد مىآيد كه اسرار كار تاحدودى بر انسان پنهان باشد. و اينجاست كه ميزان حكمفرمايى «انانيت و خودپسندىها» بر روح افراد بشر محك زده مىشود و فرصتى بسيار نيكو براى اصلاح خود و پرهيز از چنين خطرى پديد مىآيد.
البته تلاش براى پى بردن به بعضى اسرار عبادات و احكام، بايسته است و خود معصومان(عليهم السلام) نيز رهنمودهايى گرانبها در اين زمينه ارائه فرمودهاند؛[1] ولى شيوه نيكويى كه خود آن الگوهاى الاهى بر آن تأكيد اكيد كردهاند تعبّد و كُرنش است و بس؛ چرا كه سخن از فرمان بزرگ خداوندى است كه كمترين نقصان و كمبود در او راه ندارد و از شبهه كمترين نارسايى و ضعف به دور است؛ از اين رو تأخير در انجام دادن فرمان و خداى ناكرده نافرمانى، از باور نداشتن مبدأ و معاد و يا حداقل كه نوعاً نيز چنين استـ كمتوجهى به اين حقيقت والا حكايت مىكند.
البتّه تا اندازهاى مىتوان به حكمت بعض عبادات (مثل آثار مثبت
[1] از بهترين مجموعههاى حديثى در اين زمينه مىتوان به علل الشرايع مرحوم شيخ بزرگوار صدوق ـ اعلىالله مقامه ـ اشاره كرد. بزرگ دانشمندى كه هر يك از آثارشان ويژگى زيباى خود را دارد. ايشان در اين كتاب به گردآورى احاديثى پرداختهاند كه معصومان(عليهم السلام)گوشههايى از حكمت بىانتهاى تعاليم دين را تبيين فرمودهاند.