باقى نمىماند. در چنين شرايطى بود كه امام حسين(عليه السلام) احساس كرد كه بايد جانش را فدا كند. البته نادر اتفاق مىافتد كه خون يك يا چند نفر معدود موجب بقاى اسلام در جامعه شود، اما جريان كربلا و خون امام حسين(عليه السلام) و ياران اندكش از همان موارد نادر بود و در نهايت موجب گرديد وضعيت جامعه متحول شود و مردم از خواب غفلت بيدار شوند.
تــكرار تاريخ
آنچه كه در زمان اباعبدالله(عليه السلام) پيش آمد در هر زمان ديگرى نيز ممكن است اتفاق بيفتد. هميشه اين احتمال وجود دارد كه وضعيت و شرايطى پيش بيايد كه اساس اسلام در معرض تهديد قرار گيرد و بقاى دين در جامعه با خطر جدى مواجه گردد. در چنين شرايطى مسلمانان وظيفه دارند با آن تهديد و خطر مقابله كنند و اقدام لازم را انجام دهند تا اساس و كيان اسلام در جامعه پابرجا بماند.
البته عواملى كه موجب بروز خطر براى كيان اسلام در جامعه مىشوند مختلفند. گاهى تهديد و به خطر افتادن دين از ناحيه القاى شبهات فكرى و اعتقادى است كه موجب تضعيف ايمان و اعتقاد مردم و جامعه مىشود. طبيعتاً راه مقابله با تهديداتى كه از اين ناحيه پيش مىآيد تعليم و آموزش مردم و كار فرهنگى كردن است. به همين دليل نيز ائمه اطهار(عليهم السلام) در هر وضعيتى كه فرصت پيدا مىكردند و شرايط ايجاب مىكرد، شاگردانى را تربيت مىكردند و شبههها را پاسخ مىدادند و مبانى فكرى و اعتقادى مردم را تقويت مىكردند و تحكيم مىبخشيدند. تربيت كسانى امثال «هشام بن حَكَم» به همين منظور بود كه با ديگران بحث كنند و شبههها را پاسخ دهند. به هر صورت، راه مقابله با اينگونه تهديدها جان دادن و نثار خون نيست، بلكه در اينجا حفظ دين به وسيله تعليم و تربيت مردم و جامعه ميسّر مىگردد.