دوست مىدارد. بنابر اين چنين فردى به مردم آن گونه نگاه مىكند كه خداى متعال به آنان نظر مىكند؛ يعنى هر كس كه در نزد خدا عزيزاست در نظر او نيز عزيز خواهد بود و چنين نيست كه خداوند اشخاصى را براساس يك معيار و ملاكى دوست داشته باشد و او براساس معيار ديگر، بلكه يك نگرش وجود دارد و با يك معيار اشخاص سنجيده مىشوند.
طبيعى است كه زندگى انسان توأم و آميخته با انواع نيازهاست و هر اندازه ظرفيّت وجودى انسان بيشتر باشد، نيازش نيز افزونتر خواهد بود (...اَنْتُمْ الْفُقَراءُ اِلى اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنىُّ الحَميدُ)[1] تنها موجودى كه قادر است تمامى نيازهاى بشر را مرتفع سازد، خداوند متعال است و لذا دوستان خدا همواره دست نياز خويش را به آستان قدس ربوبى او دراز مىكنند و با استمداد از قدرت بىپايان او حاجاتشان را برآورده مىسازند. تنها به او اميدوارند و هرگز به غير او دل نمىبندند.
يكى از حكمتهاى دعا و تأكيد بر آن، اين است كه ارتباط و پيوند انسان با خدا تقويت گردد و دست نيازش فقط به سوى او دراز شود. هر قدر اين رابطه قلبى، روحى و معنوى محكمتر شود، رابطه با ديگران، در رفع نيازمنديها كمتر مىگردد، تا جايى كه هرگز براى رفع نياز، دست به سوى غير خدا دراز نمىكند. چنانچه اين معنا در داستان حضرت ابراهيم(عليه السلام)ترسيم گشت: هنگامى كه او را در آتش مىافكنند و جبرئيل مىگويد آيا كمك مىخواهى؟ او مىگويد: «اَمّا اِلَيْكَ فَلا»
به عنوان مثال و تقريب به ذهن، اگر كسى در مشكلات و امور زندگى خود به شما اعتماد كند و هرگاه گرفتارى بر او پيش آمد، تنها به شما مراجعه كند، ارتباط قوى و پيوند ناگسستنى بين او و شما پديد مىآيد، تا آنجا كه احساس محرميّت و صميميّت مىكنيد. چنانكه او در مشكلات به شما روى مىآورد، شما نيز حتىالامكان سعى مىكنيد نياز او را برطرف سازيد. گرچه اين رابطه انسانى خيلى ضعيفتر از رابطه انسان با خداست كه آن با مقياسى بىنهايت