تو به پيشگاه عزيزى وارد مىشوى كه از ذلت، كوچكى و ناتوانى به دور است و همه چيز نشانهاى است از قدرت بىكرانه او. مسلّماً پذيرايى آن محبوب، كريمانه و برخاسته از كرم بىنهايت اوست. حال كسى كه مىخواهد بر محبوبش وارد شود چه حالى دارد و با چه شوقى بر او وارد مىشوى؟ آيا وقتى به روح بشارت مىدهند بر محبوبت وارد مىشود، ديگر علاقهاى به ماندن در دنيا دارد؟ آيا سختىها و گرفتارىهاى دنيا براى او معنا خواهد داشت؟
پس روح او از دست فرشتگان پرواز مىكند و در كمتر از يك چشم بر هم زدن به سوى خدا صعود مىكند.
فرشتگان به هنگام قبض روح كافران و منافقان، با عذاب و شكنجه و سرسختى جان آنها را مىگيرند، ولى در هنگام قبض روح مؤمن، نه تنها با سختى جان او را نمىگيرند، بلكه آنچنان راحت و با ملاطفت جان او گرفته مىشود كه از دست آنها به سوى محبوب پرواز مىكند.
بين او و خداوند متعال، همه حجابها و پردهها برطرف مىگردد.
(به معنى و مفهوم اين حجاب و پردهها، در كتابهاى عرفانى اشاره شده؛ ولى به اجمال مىتوان گفت: بنده در آن حال، فاصله و مانعى بين خود و خدا احساس نمىكند).
خداوند مشتاق اوست و آن روح، كنار چشمهاى نزديك عرش مىنشيند.
زهى مايه سعادت براى مؤمن صالح و شايسته كه در آن حال كه خدا مشتاق اوست به پيشگاهش راه مىيابد و با او ملاقات مىكند. وقتى بر سر چشمهاى در كنار عرش مىنشيند، به مانند مسافرى است كه راهى دراز را پشت سر گذاشته است و بعد از تحمل سختى و خستگى راه و گرما و سرما، براى استراحت به كنار چشمه آب مىرود و تمام سختى و خستگىها را از تن دور مىسازد. آنگاه كه در كنار چشمه مىنشيند، خداوند با او همسخن مىشود و به او مىگويد: