نبايد پنداشت كه عبادت، به جهت ترس از عذاب الهى و يا عبادت براى رسيدن به پاداش اخروى كار ناشايستى است، چون در قرآن كسانى كه تقوا پيشه مىكنند و به جهت ترس از عذاب الهى و يا براى رسيدن به ثوابهاى اخروى، از گناهان دورى مىجويند، مورد ستايش قرار گرفتهاند. البته در مقام مقايسه با كسانى كه از روى محبت و علاقه به خدا، او را عبادت مىكنند مقامشان پايينتر است، ولى به آخرت و عذاب اخروى يقين دارند. چنانكه ما براى رهايى از سرماى زمستان و گرماى تابستان، از قبل وسائل لازم، مثل وسائل گرم كننده و خنك كننده را تهيه مىكنيم ـ چون يقين داريم سرما و گرمايى هست و مىخواهيم از آن مصون بمانيم ـ اگر يقين مىداشتيم كه بهشت و جهنمى در كار است و خود را براى آن مهيا مىساختيم و براى مصون ماندن از عذاب آخرت و رسيدن به نعمتهاى بهشتى تلاش مىكرديم، خيلى خوب بود. با كمال تأسف اين يقين براى ما حاصل نگشته است؛ پس نبايد عبادت آن دو گروه را دست كم گرفت:
ما از قهر پروردگار، مىترسيم از روزى كه رنج و سختى آن رخسار خلق را درهم و غمگين مىسازد.
بالاترين عبادتها، عبادت كسى است كه خدا را شايسته پرستش يافته، در راه بندگى او آن همه رنج و سختى را بر خود هموار مىسازد، تا در حد توان حق بندگيش را ادا كند. او تنها دل به خدا سپرده است و قرب و رضوان و جوار الهى به قدرى براى او ارزشمند است كه همه نعمتهاى بهشتى در برابر آن اندك به شمار مىآيد. چطور كسانى كه در اين دنيا به كسى دل بستهاند، پيوسته در آرزوى محبوب بسر مىبرند و براى لحظه ديدار تمام سختىها، گرما و سرما را برخود هموار مىسازند، شبها تا به صبح بيدار مىمانند، تا براى لحظهاى به ديدار محبوب نايل گردند؛ همينطور آنان كه خدا را شناختهاند و محبت او را در دل دارند، برايشان يك لحظه ديدار او به مراتب بالاتر است از هزاران سال بهرهمندى از نعمتهاى بهشتى! البته تصور اين معنا براى ما دشوار است.