وقت طول كشيد، مادرم چند بار بيدار شد و گفت: هنوز مطالعه مىكنى، برو بخواب؟ من هنوز به مطالعه مطول نرسيده بودم، پيش خود گفتم اگر به مطالعه درس مطول بپردازم، مادرم ناراحت مىشود. براى رضايت او درس مطول را مطالعه نكرده خوابيدم. در عالم خواب احساس كردم نشستهام و مطول را مطالعه مىكنم. دقيقاً كلمه به كلمه و سپس حواشى مربوط به آن درس را مطالعه كردم و مطالب را در ذهنم دستهبندى نمودم، چنانكه در يك مطالعه عميق چنين مىكردم. صبح كه از خواب بيدار شدم، يادم آمد كه در خواب درس مطول را مطالعه مىكردم و دقيقاً آنچه را در خواب مطالعه كرده بودم، در ذهنم حاضر بود. وقتى براى درس رفتم، بهتر از روزهاى قبل به تدريس مطول پرداختم»
البته بهبركت اطاعت از مادر، خداوند چنين توفيقى به آن شخص داده بود، ولى به هر حال اگر انسان به چيزى علاقه و توجه داشته باشد، در خواب نيز از آن غافل نمىگردد.
اهل آخرت به جهت محبت زياد به خدا و اولياى او و اهتمامى كه به امر آخرت دارند، در خواب نيز از آنها غافل نمىگردند و به آنها توجه دارند. اهل آخرت به خدا علاقه دارند و طبيعى است كه در خواب نيز دلشان متوجه اوست؛ پس دلشان به خواب نمىرود.اگرانسان در خواب نيزاين حالات را داشته باشد، گويا عمرش دو برابر گرديده، چرا كه خوابش هدر نمىرود و گويا در هنگام خواب بيدار است و به خدا توجه دارد. شايد كسانى كه بهاين مقام دست يافتهاند، مسائل را در خواب روشنتر و واضحتر از بيدارى درك مىكنند، چون در آن هنگام روحشان تمركز بيشترى دارد و كمتر به تدبير بدن مىپردازد و به جهت اين فراغت، درك و شهودهاى روح در عالم خواب قويتر است.
مرحوم ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى در يكى از كتابهايش مىنويسد كه من كسى را سراغ دارم ـ ظاهراً حالت خودشان را بيان مىكنند ـ كه در هنگام خواب، معرفت نفس برايش حاصل گشته و از عظمت حالتى كه درك كرده بود، از خواب بيدار مىشود.