نتوانند خود را كنترل كرده و بر اعصابشان مسلط شوند. اينها نشانه كم ظرفيتى و ضعف ايمان است.
دارايى و فقر، وسائل امتحان و آزمايش
مؤمن بايد بىاعتناى به دنيا باشد، چرا كه اگر دنيا در اختيار انسان قرار گرفت، نعمت خداست و وسيله آزمايش انسان است و اگر از او باز گرفته شد، آزمايش ديگرى براى او پيش آمده و بلايى است كه بايد بر آن صبر كرد. البته صبر و بردبارى بر فقر، به اين معنا نيست كه انسان براى رفع فقر تلاش نكند، بلكه بدين معناست كه تا فقر برطرف نشده بر آن شكوه و بىتابى نكند.
در شرح فرازهاى اول حديث گفته شد: خداوند براساس حكمت و مصلحت، تقديراتى را بر بندگان خود قرار داده است و آن تقديرات، با انتخاب و اختيار افراد منافات ندارد؛ يعنى چنان نيست كه افراد مجبور باشند و اختيار از آنها سلب گردد. شرايطى فراهم مىآيد كه به هر كس قسمى و سهمى از نعمتها تعلق مىگيرد و خدا هر چه را براى هر كس صلاح بداند، دراختيارش مىگذارد و شكى نيست كه همه اينها وسيله آزمايش انسان است.
مؤمن، به اينكه مصلحت و خير او در چيزى است كه خدا بر او مقدر ساخته اطمينان دارد: اگر همه دنيا را دراختيار او بگذارد، براى او خير است و اگر او را به گرفتارى و شكنجه و ظلم ستمگران مبتلا كند؛ آنچنان به خدا حسنظن دارد كه آن را خير مىبيند و احساس مىكند گرفتاريها و بلاها موجب نابود گشتن گناهان و بالا رفتن درجات او مىگردد. برخلاف تصور انسان كوتهنظر. اگر خدا كسى را به فقر مبتلا مىكند، با او دشمنى ندارد و يا اگر ثروت انبوهى دراختيار كسى مىگذارد، از روى علاقه به او نيست.
انسان جاهلى كه از معارف دينى و تعاليم انبيا بىبهره است، وقتى به فقر مبتلا مىگردد، مىگويد خدا مرا تحقير كرده است و من نزد خدا بهايى نداشتم كه نگونبختم كرد.