اين غريزه را آنچنان نيرومند و جاذب قرار داده كه با وجود همه اين مسائل، انسان به ازدواج و تشكيل خانواده تن مىدهد و حاضر مىشود سختىها و مشكلات ناشى از آن را تحمل كند و بر خود هموار نمايد. بنابراين، غير از اصل وجود غريزه جنسى، اگر نبود قدرت و جاذبه قوى آن، باز هم انسانها انگيزه و رغبت چندانى براى تشكيل خانواده نداشتند و در نتيجه نسل نوع بشر در معرض انقراض قرار مىگرفت.
البته غير از اين، خداى متعال اسباب ديگرى را نيز در اين عرصه قرار داده كه آنها نيز به قبول ازدواج و تحمل مسائل و مشكلات آن از جانب افراد كمك مىكند. از جمله اين اسباب، براى مثال، مىتوان به محبت و علاقه بين دو همسر، محبت بين پدر و فرزند، و عاطفه و غريزه حيرتانگيز «مادرى» اشاره كرد.
بنابراين خداى متعال دستگاهى بسيار عجيب و حكيمانه را فراهم كرده كه در سايه آن، نوع انسان و نسل بشر حفظ شود و ادامه يابد. اگر اين دستگاه حكيمانه نبود، خداوند گروهى از انسانها را خلق مىكرد و آنها چند صباحى بر روى كره زمين زندگى مىكردند و طى مدتى كوتاه نسلشان منقرض مىشد و خداى متعال بايد انسانهايى جديد خلق مىكرد و اين مسأله مرتباً تكرار مىشد.
پس يك هدف مهم از وجود غريزه جنسى در نهاد انسان، بقاى نسل بشر است؛ اما با اين حال همانگونه كه اشاره كرديم، بر اساس اراده حكيمانه الهى، در اين خلال، امتحانها و ابتلائات بسيارى كه گاه بسيار عجيب نيز هست، براى آدمى پيش مىآيد و انسان به وسيله اين غريزه مورد آزمايش قرار مىگيرد. با حسابى سر انگشتى، شايد بتوان ادعا كرد كه دستكم نيمى از امتحانهاى انسان با اين غريزه ارتباط دارد. به عنوان شاهد و مؤيدى بر اين مدعا مىتوان به آن روايت مشهور نبوى اشاره كرد كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)در آن مىفرمايد:
مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ؛[1] كسى كه ازدواج كند، محققاً نصف دينش را حفظ كرده است.
از اين روايت استفاده مىشود كه از لحاظ آمارى، نيمى از لغزشهاى انسان مربوط به