غريزه جنسى است و با ازدواج، آدمى خود را نسبت به نيمى از لغزشهايى كه ممكن است براى او پيش آيد بيمه كرده است.
نگرش افراطى و تفريطى به غريزه جنسى
اما مانند بسيارى از امور ديگر، در مورد غريزه جنسى نيز در طول تاريخ شاهد افراط و تفريطهايى بوده و هستيم. از يك سو عدهاى با ملاحظه آثار زيانبارى كه اين غريزه بر زندگى بشر داشته است، تصويرى سياه و زشت از اين غريزه در ذهنشان نقش بسته و با پليد دانستن آن درصدد برآمدهاند به طور كلى مسأله ازدواج و روابط جنسى را زير سؤال ببرند و آن را مطلقاً ممنوع كنند. اين گروه اينگونه تبليغ مىكنند كه انسانهاى بسيار كامل و نورانى و ملكوتى كسانى هستند كه بتوانند مطلقاً از ارضاى غريزه جنسى خوددارى كنند و در تمامى عمر به آن «نه» بگويند. اين گرايش را در طول تاريخ در ميان اقوام و گروههاى مختلفى مىتوان يافت كه از جمله آنها مىتوان به مسيحيت اشاره كرد. بر اساس قوانين كليسا، كشيشهاى كاتوليك حق ازدواج كردن ندارند و كسى كه بخواهد اين لياقت را بيابد كه در سلك خادمان خداوند و كليسا درآيد، بايد اين روح پليد را از خود دور كند و غريزه جنسى و متعلَّقات آن را براى هميشه ترك گويد و كنار بگذارد. البته قابل ذكر است كه اين تفكر انحرافى و غلط، مفاسد و مسائل و مشكلات عديدهاى را براى كليسا پيش آورده و انحرافات جنسى متعددى درميان برخى كشيشان گزارش شده كه بعضى از آنها عرق شرم بر پيشانى هر انسان آزادهاى مىنشاند.
از سوى ديگر نيز گرايشهاى طبيعتگرايانه و لذتمدارانهاى وجود دارد كه طرفداران آن معتقدند همه گرايشهاى طبيعى و لذتجويانه انسان، و از جمله غريزه جنسى، بايد كاملا آزاد و رها باشد و ايجاد هرگونه سدّ و مانعى در برابر آنها كارى اشتباه و خلاف فطرت است. برخى از اين افراد تا بدانجا پيش رفتهاند كه جز لذت جنسى چيزى را نمىشناسند و اصل و اساس همه چيز را در زندگى و شخصيت انسان به غريزه جنسى بازمىگردانند. بعضى از اينان، همچون فرويد، روانشناس و روانكاو معروف آلمانى، به اين ايده رنگ و لعاب علمى هم زده و مدعى شدهاند هدف اصلى انسان