آخرت و معنويت دانست. اما اگر كسى حقيقتاً ثروت را براى كمك به فقرا و دستگيرى از ايتام و نيازمندان بخواهد، اين نه دنياگرايى، كه عين آخرتگرايى و معنويتگرايى است. اميرالمؤمنين(عليه السلام) و ساير ائمه اهلبيت(عليهم السلام) همينگونه بودند. اميرالمؤمنين(عليه السلام)مدتها كار مىكرد و زحمت مىكشيد و نخلستان و چاه آبى فراهم مىساخت و سپس همه را براى فقرا و نيازمندان وقف مىكرد. امام حسن(عليه السلام) غير از بذل و بخششهاى فراوان، سه بار تمامى ثروتش را بين فقرا تقسيم كرد. امام حسين(عليه السلام) و ساير ائمه اطهار(عليهم السلام) نيز همين روش را داشتند و اموالى كه از راههاى مختلف به دستشان مىرسيد بين مردم تقسيم مىكردند. اميرالمؤمنين(عليه السلام) در حالى اينگونه رفتار مىكرد كه معمولا خوراك خودش آب و مقدارى نان جوين خشك بود و بسيارى از اوقات نيز معلوم نبود همان نان جو هم آنقدر باشد كه بتواند آن حضرت را سير كند!
بنابراين على(عليه السلام) و امثال آن حضرت اگر مال و ثروت هم از خدا بخواهند نه براى دنياطلبى، بلكه براى خدمت به خلق خدا است. در امور معنوى نيز امر به همين منوال است. اگر كسى از خداوند بخواهد كه چنان توفيقى به او عنايت فرمايد كه بتواند ديگران را نيز راهنمايى كند و در مسير قرب الهى به حركت درآورد، اين دعا ناشى از جاهطلبى نيست، بلكه همت بلند و عالى او را نشان مىدهد. اكنون عبادالرحمان از همين دسته افرادند و همتشان آنچنان عالى است كه تنها به اين اكتفا نمىكنند كه خودشان متقى باشند، بلكه از خدا مىخواهند چنان توفيقى به آنان بدهد كه بتوانند دست متقين را بگيرند و آنان را به مقامات عالىتر و كمالات بيشترى برسانند.
تقوا نيز مانند بسيارى از امور معنوى ديگر، مراتب و درجاتى دارد و مىتوان فردى را كه در مرتبهاى از تقوا قرار دارد دستش را گرفت و به مراتب بالاتر سوق دارد. اگر متقين امام و رهبرى شايسته داشته باشند، مىتوانند در پرتو هدايتها و راهبرىهاى او روز به روز درجات بالاترى از تقوا و قرب الهى را بپيمايند و به خداوند نزديكتر شوند. به عكس، نبودن امام و پيشواى شايسته سبب مىشود متقين در همان مراتبى كه كسب كردهاند باقى بمانند، و يا دستكم موجب مىگردد درجات و مراتب كمترى از كمال و تقوا را بپيمايند.