براى آن قائل نمىشود، و يا آن را مىپذيرد و برايش ارزش و احترام و تقدس قائل مىشود. در حالتى هم كه آن را مىپذيرد، گاهى هست كه اين پذيرش و تمسك متعصبانه و كوركورانه است، و گاه اين پاىبندى و التزام از روى بينش و فهم و درك و بصيرت است. اكنون اين آيه مىفرمايد، تمسك و التزام عبادالرحمان به آيات الهى ناآگاهانه و از روى تعصب نيست، بلكه كاملا آگاهانه و از سر فهم و بصيرت است. اصولا يك تفاوت مهم مؤمنان با مشركان و كفار در همين مسأله است. بتپرستان و كفار و پيروان مذاهب باطل هم مانند مؤمنان، به عقيده و مرام و مقدسات خود مىچسبند و حتى گاه حاضرند جان خود را در راه آنها فدا كنند، اما تمسك و التزام آنها ناآگاهانه و بر اساس تعصب است و تعقل و خردورزى چندان در آن نقشى ندارد. به عكس، مؤمنان اگر دين خداوند را مىپذيرند و در برابر آيات الهى سر تسليم فرود مىآورند، كارشان آگاهانه و از روى خردورزى و تفكر است.
بنابراين مؤمن و كافر، هر دو نسبت به مقدساتشان «خرور» دارند و به آنها ملتزمند و آنها را حفظ مىكنند، اما كار يكى متعصبانه و «صُمًّا وَعُمْيانا» است و كار ديگرى از روى بصيرت و تفكر و تأمل انجام مىشود. عبادالرحمان حفظ و حراست و التزامشان نسبت به آيات الهى كوركورانه و از روى تعصب نيست، برخلاف كفار كه اگر به مرام و عقيده خود مىچسبند، و به تعبير قرآن «بر روى آن مىافتند»، تدبر و تعقل و بصيرتى در كارشان نيست.
احتمالى ديگر در معناى آيه
همچنان كه اشاره كردم، تا آنجا كه بنده به چند تفسير مراجعه داشتم، مفسران همين معنايى را كه تا به حال توضيح داديم براى آيه بيان كردهاند. اما در معناى آيه احتمال ديگرى نيز مىتوان داد كه شايد از معناى مذكور مناسبتر باشد. البته بنده نديدم كسى از مفسران اين معنا را مطرح كرده باشد، ولى به هر حال، دستكم مىتوان آن را به عنوان وجهى در معناى آيه در نظر گرفت. همانگونه كه اشاره كرديم، مبنا و ريشه اين برداشت مفسران اين است كه «خَر» را به معناى «اَكَب» گرفتهاند، در حالى كه به نظر مىرسد اين