اخلاقى و درست انجام دادهايم و اگر كمتر يا بيشتر صرف كنيم كار نادرستى كردهايم!
تفسير حد وسط، به نصف عددى، قطعاً و بى هيچ ترديدى تفسيرى باطل و اشتباه است. در همين بحث انفاق و صرف مال، گاهى ممكن است شرايطى پيش بيايد كه واجب يا مستحب باشد انسان تمامى اموال خود را بدهد. براى مثال، اگر دشمن به كشور اسلامى حمله كرده و براى نجات اسلام و مسلمانان لازم باشد ثروتمندان تمامى پسانداز خود را بدهند، بايد اين كار را انجام دهند. اگر براى دفاع از اسلام بذل جان لازم است، به طريق اولى بذل مال لازم خواهد بود. قرآن كريم نيز در آيات متعددى بر اين امر تأكيد كرده است:
وَجاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ الله؛[1] و با مالها و جانهاتان در راه خدا جهاد كنيد.
بنابراين، بر فرض هم كه ما از اين آيه اين قاعده كلى را استنباط و استخراج كنيم كه «در هر امرى كه دو طرف افراط و تفريط دارد حد وسطش مطلوب است»، اما نبايد تصور كنيم اين حد وسط، كمّى است و آنگاه درصدد برآييم در كسب مال، علم، در معاشرت و مسائل ديگر بر اساس اين ملاك رفتار كنيم. قطعاً اين مطلب به شوخى و خنده شبيهتر است تا حقيقت، كه براى مثال، بگوييم در اسلام اختيار چهار همسر دائمى اجازه داده شده، اكنون ما براى رعايت حد وسط خوب است دو زن داشته باشيم! هرگز چنين نيست:
فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَة؛[2] پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد، پس يك [زن دائمى كافى است].
از اين رو رعايت حد وسط كمّى كاملا گمراهكننده است. آنچه مسلّم است اين است كه به هر كارى بايد در حدى پرداخت كه با ساير تكاليف و ارزشها تزاحم پيدا نكند؛ اگر واجب است با ساير واجبات، واگر مستحب است با واجبات و ساير مستحبات مزاحمت نداشته باشد. به طور كلى، تدبير عقلايى و حكيمانه آن است كه انسان به گونهاى زندگى كند كه بتواند همه شؤون زندگى را پوشش دهد و به نحو مقتضى نسبت به پاسخگويى به نيازهاى متزاحم و گوناگون اقدام نمايد. آدمى گاهى فقط چشمش را به يك جهت