تا پاسى از شب پاى تلويزيون هستند و وقتى هم تلويزيون تمام شد، تازه نوبت به فيلم و سىدى مىرسد! البته هنوز هم امثال مرحوم اصفهانى، بزرگان و شخصيتهايى در حوزه هستند كه بعضى از آنها را من خودم از نزديك شاهد برخى حالات و تلاشهايشان بودهام. از جمله مىتوانم به حضرت آيت الله جوادى آملى ـ حفظهم الله تعالى ـ از اساتيد بزرگوار فعلى در حوزه علميه قم اشاره كنم. بنده با ايشان سالها در مدرسه حجتيه بودم. ايشان هر شب پس از نماز مغرب و عشا، به جز چند دقيقهاى كه براى شام و اندكى استراحت صرف مىكردند، بقيه را تا نزديكىهاى نيمه شب مشغول مطالعه بودند. روزها هم من هيچ وقت ايشان را بيكار نديدم و مدام يا تدريس داشتند، يا مطالعه مىكردند، يا مشغول درس و مباحثه بودند، و خلاصه من به خاطر نمىآورم كه يك بار ديده باشم ايشان در مدرسه نيم ساعت بيكار نشسته باشند. من آن روزها هم مثل الآن تنبل بودم وبه حال ايشان غبطه مىخوردم ولى ايشان ـ ماشاءالله ـ بسيار موفق بودند.
آن روزها طلبههاى درسخوان امثال حضرت آيت الله جوادى آملى كم نبودند، اما متأسفانه امروزه ظاهراً اينطور نيست. البته من خودم زياد از نزديك برخورد ندارم، ولى از چيزهايى كه گاهى گوشه و كنار مىشنوم يا برخورد مىكنم، حدسم اين است كه وضعيت حوزه ما درحال حاضر با آن زمان خيلى فاصله دارد، و اين براى ما خسارت است. متأسفانه به تدريج جوّ فرهنگى ما نيز به تبع دنيا عوض شده و ارزشهايمان تغيير كرده و به گونهاى شده كه كارها و عبادتهاى اين بزرگان در نظر ما افسانه جلوه مىكند! حتى گاهى اگر جرأت كنيم و برخى حريمها را ناديده بگيريم، ممكن است در عبادتهاى اميرالمؤمنين و ائمهاطهار(عليهم السلام) هم شبهه كنيم و علامت سؤال جلوى آن بگذاريم! امروزه براى ما اين معنا چندان قابل تصور و فهم نيست كه بگويند، اميرالمؤمنين(عليه السلام) شبها در نخلستانهاى مدينه و كوفه آنقدر گريه مىكرد كه مانند چوبى خشك بيهوش بر زمين مىافتاد، آنچنان كه گويى جان به جانآفرين تسليم كرده است!
اما از ائمه(عليهم السلام) كه بگذريم، در مورد علما و بزرگان جرأتمان بيشتر است و گاهى علناً در مورد مطالب و حكاياتى كه پيرامون شخصيت آنها ذكر مىشود، سؤالات و شبهاتى را ابراز مىكنيم. براى مثال، ما نمىتوانيم بفهميم كه چرا مىگويند مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى