اجتماعى بر هم خواهد خورد. اگر افراد با هم قول و قرارهايى بگذارند اما بعد هر كس آزاد باشد هر كار كه دلش خواست انجام دهد، آيا زندگى اجتماعى و نظم و نظامى سامان خواهد گرفت؟ براى مثال، زن و مردى كه با هم عهد و پيمان ازدواج مىبندند، اگر پس از ازدواج هر كدام آزاد باشد كه مانند قبل از ازدواج هر كار كه دلش مىخواهد انجام دهد و هر وقت و هر كجا و با هر كس كه خواست، رفت و آمد كند، آيا مىتوان چنين پيمانى را ازدواج ناميد؟ و آيا مىتوان به بقا و استوارى اين پيمان اميدوار بود؟ همان گونه كه اشاره كرديم، اين مسأله ارتباطى هم به دين ندارد و انسانها هرچند هيچ دينى هم نداشته باشند، اگر نخواهند به عهد و پيمانهاى خود عمل كنند همه چيز به هم خواهد ريخت و زندگى اجتماعى از اساس ويران خواهد شد. اساس زندگى اجتماعى، از يك اجتماع كوچك دو نفره گرفته تا جوامع چند صد ميليونى، اين است كه افراد نسبت به يكديگر تعهداتى را بپذيرند و به آنها پاىبند باشند.
در اين ميان، در يك جامعه اسلامى كه اعتقاد به خدا و اسلام و پيامبر(صلى الله عليه وآله) وجود دارد، به جز عهد و پيمانهاى معمول كه در همه جوامع بشرى وجود دارد، طبعاً مردم عهد و پيمانهايى را نيز در ارتباط با خدا و رسولش مىپذيرند و متعهد مىشوند كه آنها را رعايت كنند. البته قول و قرارهايى هم كه مردم جامعه اسلامى بين خودشان دارند احكام خاص خود را دارد و اينكه عمل به آنها آيا فقط وقتى واجب است كه طرفينى باشد، يا اگر يكطرفه و داوطلبانه هم باشد وجوب عمل دارد، و بحثهايى از اين قبيل، مطالبى است كه فقهاى عظام در مباحث فقهى به آن مىپردازند و از حيطه بحث فعلى ما خارج است.
اما از بحث فقهى كه بگذريم، از لحاظ اخلاقى، هر نوع تعهدى كه انسان بدهد، هرچند يكجانبه و داوطلبانه باشد، مىبايست آن را رعايت كند و بدان پاىبند باشد. البته اين «مىبايست» درجهاش مىتواند بر حسب موارد بالا و پايين رود، چراكه ارزشهاى اخلاقى نيز نظير احكام فقهى در يك سطح و مرتبه نيستند. همان گونه كه در فقه كارى جايز و مباح، كار ديگرى مستحب، كارى ديگر واجب و امرى ديگر واجب مؤكد است، ارزشهاى اخلاقى نيز از نظر درجه ضرورتى كه براى رعايت آنها قائل