فلاسفه مشاء درباره منشأ پيدايش زمان بر اين باور بودند که فلک محيط بر عالم جسماني پيوسته در حال حرکت وضعي است و از ناحيه حرکت وضعي آن فلک، زمان و شب و روز پديد ميآيد. لازمه سخن آنان اين است که اگر فلک ايستا و ثابت ميبود، زمان پديد نميآمد؛ چون زمان همراه با حرکت است؛ اما مرحوم صدرالمتألهين ديدگاه ديگري درباره منشأ زمان مطرح کرده و گفته است:
«اگر جسم ثابتي بر جاي خود ثابت و بدون حرکت باشد، آيا نميشود براي آن عمري در نظر گرفت که با به انجام رسيدن آن، جسم مزبور متلاشي و نابود گردد؟ بيترديد اگر جسمي بر جاي خود ثابت بماند و حرکتهاي چهارگانه؛ يعني حرکت وضعي، انتقالي، کمي و کيفي در آن رُخ ندهد و حتي اگر فلکي نيز وجود نداشته باشد و يا فلک داراي حرکت وضعي نباشد، آن جسم داراي عمر محدودي است. آن جسم در لحظهاي پديد آمده و هرچه ميگذرد از عمرش کاسته ميگردد و سرانجام روزي از بين ميرود. در اين صورت آن جسم داراي تغيير تدريجي است که از آن تغيير تدريجي در نهاد آن شيء، زمان انتزاع ميگردد».
منشأ حرکت در نظريه حرکت جوهريه
ملاصدرا به دنبال نظريه پيشين، نظريه حرکت جوهريه را مطرح کرد و به گسترش و توضيح آن پرداخت. فلاسفه پيشين حرکت در جوهر را باور نداشتند و تنها از هراکليتوس، فيلسوف يونان باستان، سخناني گفته