در جريان آن رنگ سيب بر روي درخت، به تدريج از سبز به سرخ و يا زرد تمايل پيدا ميکند. يا تغييري که در مزه و طعم سيب پديد ميآيد.
چيستي زمان و نسبت آن با حرکت
گفتيم عرف تنها دو گونه اول را به عنوان حركت ميشناسد؛ اما فلاسفه با گسترشي که در مفهوم حرکت ايجاد كردهاند و علاوه بر انتقال مکاني، تغييرات تدريجي در کميت و کيفيت را نيز حركت ميدانند، در مجموع چهار گونه حرکت در طبيعت و جهان ماده برشمردهاند که بدانها اشاره کرديم. فلاسفه با نگراني به عمر معين و گذرايي كه هر موجودي دارد، نتيجه گرفتند عمر هر موجود به عنوان بخشي از زمان، همراه با حركت است؛ به عنوان نمونه انسان شصت و يا هفتاد سال زندگي ميکند و هر روز و هر سال در وي تغييراتي رخ ميدهد و سرانجام تمام ميشود. به عبارت ديگر، فلاسفه دريافتند که زمان لازمه حرکت است و حرکت تدريجي بر زمان انطباق مييابد و امتدادِ منطبق بر زمان از مقومات حرکت به شمار ميآيد. پس هر متحركي وابسته و منسوب به زمان است و لحظهها و دقيقههاي زماني، هماهنگ با آن حرکتِ متحرك از پي هم ميگذرند. بر اين اساس، اگر موجودي هيچ حرکتي نداشته باشد و ثابت محض باشد، داراي زمان نخواهد بود و بر اين اساس نتيجه گرفتند که چون خداوند ثابت محض است و در او تغيير و حركتي رُخ نميدهد، پس او زمان ندارد و براي او ديروز و فردا يکسان است و او بر همه زمانها احاطه دارد.