اين رو نتيجه مىگيرد كه آن كار بايد ممنوع باشد و تحريم گردد؛ حال آن كه همان كار مصلحتى بسيار بزرگ تر از مفسده آن دارد كه انسان به سبب محدوديت علم خود از آن غفلت كرده است.
در مورد مجازات اعدام نيز بسيارى از مصالح و مفاسد وجود دارد كه از ديد انسان به دور مىماند و از آنها بى خبر است، در صورتى كه خداى متعال با علم كامل و بى انتهاى خويش بر آنها احاطه دارد. ممكن است براى بسيارى از ما قابل فهم و هضم نباشد كه چرا اگر كسى به مقدسات دينى مسلمانان توهين كرد محكوم به اعدام مىشود، يا چرا اگر كسى سه بار ـ يا طبق فتواى برخى از علما، دوبار ـ آشكار روزه بخورد و حد بر او جارى گردد، بار چهارم ـ يا بار سوم ـ محكوم به اعدام مىشود. يا چرا مرتد فطرى اگر مرد باشد حكمش اعدام است، و يا چرا مرتد ملى در صورت خوددارى از توبه اعدام مىشود.
شايد بسيارى از حدود شرعى ـ نظير؛ حد زناكار، هم جنس باز، شراب خوار، دزد، محارب و... ـ كه در بعضى موارد به حد اعدام نيز مىرسد، براى ما توجيه پذير نباشد. اين امر در واقع به سبب محدوديت ادراكات و ناچيز بودن معلومات ما است كه مفاسد اجتماعى بزرگ اين گونه كارها را درك نمىكنيم، و از اين رو شايد حتى نسبت به اجراى حدود بر مرتكبان اين اعمال، احساس ناخوش آيندى داشته باشيم. اما خداى متعال كه از مفاسد اين اعمال و زيانهاى بزرگ اجتماعى آنها آگاه است، مىداند كه براى حفظ مصالح اجتماعى اجراى اين حدود لازم است، هر چند به مصدوم يا معدوم شدن فرد مجرم بينجامد.