معمولاً اميال حيوانى، نفسانى و شيطانى در انسان قوّت مىگيرند و فرصت پيدا مىكنند تا به هر سو كه بخواهند آزادانه بتازند و انسان را به اين سو و آن سو بكشانند.
بدون شك، اگر كار بدين منوال پيش رود، كم كم ايمان و معنويت انسان ضعيف و در نهايت نابود مىشود. ناملايمات و مشكلاتى كه در زندگى فردى و اجتماعى انسان پيش مىآيد، روال معمول زندگى وى را بر هم مىزند و زمينه را براى خلوص و پاكى انسان فراهم مىآورد، كه اين نتيجه اى بسيار مطلوب در زندگى انسان خواهد بود. جنگ يكى از اين ناملايمات و حوادث تلخ است كه انسان را در شرايط خودسازى بسيار مشكل و در عين حال بسيار مفيدى قرار مىدهد.
در جنگ چون پاىِ جانْ بازى در ميان است و انسان مجبور مىشود كه از مال و زن و فرزند و ساير تعلقات دنيوى دل بكند، زمينه مناسبى فراهم مىشود تا به هر چه غير خدا است پشت پا بزند و دل را يك سره متوجه او گرداند. جنگ مىتواند هر چه را كه با ايمان خالص انسان سازش ندارد از باطن انسان بزدايد، روح و روان او را صفا و جلا دهد و معنويات او را به كمال برساند؛ و اين همان «تمحيص» و پيرايش فردى براى انسان خواهد بود.
حاصل آن كه، يكى از نتايج عمده و ارزش مند جنگ اين است كه زمينه بسيار مناسبى فراهم مىكند تا آنان كه استعداد كمال پذيرى فراوان دارند، در كوران جنگ به خودسازى بپردازند و در مراحل مختلف جنگ، وابستگىها و آلودگىهاى گوناگون را از خود دور سازند و درنتيجه، به كمالات روحى و معنوى هر چه بيشتر نايل آيند.