خلاصه اين كه، حكمت آفرينش اقتضا مىكند كه شرور و مفاسد، تا آن جا كه آثار مثبت بر آنها بار مىشود و تا آن جا كه راه حق و عدل و صلاح و اصلاح يك باره و يك سره مسدود نشود، كم و بيش وجود داشته باشند. البته اگر ظلم و فساد چنان فراگير شود كه حق جويان و كمال خواهان راستين نتوانند راه درست زندگى را بيابند و طريق حق به كلى غير قابل شناخت شود، در اين صورت خداوند از آن پيش گيرى مىكند و آزادى ظلم و فساد را محدود مىكند.
جنگ، پديده اى اتفاقى يا نظام مند؟
سؤال ديگرى كه در اين جا قابل طرح و بررسى است اين است كه آيا پديده جنگ كه در طول تاريخ زندگى انسان وجود داشته است و هم اكنون نيز در گوشه و كنار عالم جريان دارد، تابع قانون خاصى است و در طول تاريخ بشر تاكنون، اين پديده در چارچوب همان قانون خاص روى داده و بعد از اين نيز طبق همان قانون روى خواهد داد؟ يا اين كه جنگهاى گوناگون پديده هايى پراكنده، از هم گسسته و بى ارتباط با هم هستند و هر جنگى به صورت تصادفى اتفاق مىافتد، از هيچ قانونى تبعيت نمىكند و با جنگهاى گذشته هيچ ارتباطى ندارد؟
اين پرسش در حقيقت به «فلسفه تاريخ» و جامعه شناسى مربوط مىشود. به طور كلى بحث در اين باره كه آيا پديدههاى انسانى و اجتماعى، همانند پديدههاى فيزيكى و طبيعى از قوانين خاصى پيروى مىكنند يا نه، از مشغلههاى فكرى عمده فيلسوفان علوم انسانى و اجتماعى است. ما نيز در كتاب «جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن» به مسأله قانون مندى و