هر كارى كه از انسان سر مىزند ـ اعم از افعال برونى و به اصطلاح، «جوارحى» كه به وسيله اعضاى ظاهرى بدن انجام مىشود، يا كارهاى درونى و به اصطلاح، «جوانحى» كه به روح و مغز و گرايش و بينش انسان مربوط مىشود و به همين دليل نيز از ديد ديگران پنهان مىماند (مثل: انديشهها و خيالاتى كه در عقل و روح انسان جريان مىيابد) ـ مصداقى است از «حركت»، و هر حركت لزوماً جهت و مقصدى را دنبال مىكند.
حال اگر مسير و جهت اين حركت به گونه اى باشد كه به كمال انسان منجر شود، طبعاً در راستاى خير و صلاح و سعادت انسان و به سوى حق و حقيقت خواهد بود؛ اما اگر جهت اين حركت به گونه اى باشد كه زمينه دورى بيشتر انسان از كمال حقيقى اش را فراهم آورد، طبعاً در جهت شر، فساد و شقاوت انسان، و باطل خواهد بود.
از سوى ديگر، از آن جا كه از ديدگاه اسلام، كمال حقيقى هر انسانى، تنها در نزديك تر شدن و «قرب» هر چه بيشتر وى به درگاه خداوند تبارك و تعالى است، اسلام تنها حركاتى را داراى جهت درست و به صلاح انسان و مصداق حق مىداند كه آدمى را هر چه بيشتر به خداى متعال نزديك كند، و هر كار يا حركتى كه انسان را از خدا دور كند فاسد و باطل قلمداد مىنمايد. به تعبير ديگر، از نظر اسلام فقط حركاتى كه در مسير خداى متعال باشد حق است و هر حركتى كه در اين مسير نباشد باطل خواهد بود.
بنابراين در پاسخ به اين سؤال كه چرا اسلام از كارهاى مثبت و فعاليتهاى حق و شايسته انسان با عنوان «فى سبيل الله» نام مىبرد، بايد بگوييم، اين بدان سبب است كه انسان با انجام اين گونه كارها در مسيرى است كه انسان را به خدا نزديك مىكند و در نهايت به خدا منتهى مىشود.