پس چنين جهانى نمىتواند چند خدا يا چند آفريننده و يا چند اداره كننده داشته باشد چون پديدههايش در پيدايش به هم مربوط است، و آفرينندهى انسان همان كسىاست كه خاك را آفريده است و پدر و مادر را و نطفه را و تا انسان را؛ نمىتوانند بگويند كه خاكش از كسى ديگر است و پدر و مادرش از كس ديگر و اين نوزاد را يك خداى ديگر آفريده است؛ اين يك نظام به هم پيوسته است نمىتوان گفت كه خورشيد را كسى آفريده، اما آب را كس ديگر از آسمان نازل مىكند مگر نازل كردن آب چيست؟ همين است كه خورشيد به دريا بتابد و آب دريا بخار بشود و تا برسد به جوّ زمين، در شرايط خاصى تبديل به آب شود، مگر پيدايش باران چيزى غير از اين است، مگر اين در اثر تأثير خورشيد و ساير عوامل نيست، پس همان كسى كه اين خورشيد و اين عوامل را آفريده همان كسىاست كه اين آب را از آسمان فرود مىآورد، يك نظام است و نمىتوان گفت كه خداى خورشيد يك خداست و خداى باران يك خداى ديگر. همان كسى كه باد را به حركت در مىآورد، قوانين حركت كشتى را هم روى دريا به وجود آورده است. روابط و قوانين اختراعات و مصنوعات بشرى را خدا قرار داده و اين روابط را او برقرار كرده است، همان كسى كه مادهاش را آفريده و انسانش را آفريده، فلزى را آفريده كه هواپيما از آن فلز ساخته شود و آن مغز را آفريده كه بتواند اين فلز را به اين شكل در بياورد؛ همان است كه هواپيما را آفريده است؛ همهى جهان آفريدهى خداست يا مستقيماً و بى واسطه و يا باواسطهى كسان ديگر. نمىتوان گفت آفرينندهى هواپيما غير از آن كسىاست كه انسان را يا عناصر طبيعت را آفريده است. چون اين هواپيما بدون اين مغز انسان و آن عناصر طبيعت ساخته نمىشود. يك نظام است بنابر اين، دقت در پديدههاى جهان، شما را رهنمون مىشود به اينكه جهان، خداى واحدى دارد.
توحيد ذاتى ـ صفاتى ـ افعالى
موضوع اين بحث توحيد ذاتى، صفاتى و افعالىاست. پيشاپيش بايد گفته شود كه اين اصطلاحات سه گانه در بين دو طايفه با معانى خاصى به كار مىرود: يك اصطلاح از اين فلاسفه و متكلمان و ديگر اصطلاح، ويژهى عرفاست، و معنايى كه اين دو طايفه از اين تعبيرات اراده مىكنند با هم تفاوت دارد. اول اصطلاحات متكلمين و فلاسفه را در اين زمينه مطرح و بعد اشارهاى به اصطلاحات عرفا مىكنيم. در اصطلاح فلاسفه و متكلمان؛ توحيد ذاتى يعنى اعتقاد به اينكه ذات خداوند متعال، يكتاست و شريكى در ذات براى او نيست؛ نه