ست و جز او الهى نيست و هم اوست كه رحمان است و بخشايندهى همهى هستىاست و هم اوست كه رحيم و مهربان است و كسانى را كه در راه بندگى او قدم بردارند به كمال لايق خود و به سعادت شايستهى آنان مىرساند. در آيهى بعد مىخوانيم:
بعد از آنكه آن مدعا را در آيهى قبل ذكر مىكند، در اين آيهى اخير مىفرمايد: در مجموعهى اين پديدهها اگر بينديشيد خواهيد ديد كه در آنها نشانههايى است براى اين مدعايى كه گفتيم، در صورتي كه مردم بينديشند و درك كنند. ترجمهى تحت اللفظى اين آيه اين است: «در آفرينش آسمان و زمين و اختلاف شب و روز، و در كشتى كه در دريا حركت مىكند و آنچه را كه به نفع مردم است با خود حمل مىكند. [يعنى مثلا مال التجاره] و همچنين در آبى كه خدا از آسمان فرو مىفرستد و زمين مرده را به وسيلهى آن زنده مىكند و گياه در آن مىروياند و با آن جُنبدگانى روى زمين مىپراكند و همچنين به حركت در آوردن بادها و پيدايش ابرهايى كه بين آسمان و زمين قرار گرفته، همهى اينها نشانههايىاست براى توحيد خدا...» اينك تنها اشارهاى مىكنم به كيفيت استدلال در اين آيه، [مى توانيد به تفسير الميزان در ذيل اين آيه نيز مراجعه بفرماييد در آنجا بيانات مفصلى ذكر شده است] آنچه به نظر مىآيد كه در تقرير اين استدلال روشنتر باشد؛ اين است كه وقتى شما در كل اين جهان نگاه مىكنيد آسمانى و زمينى و ماهى و خورشيديست و در اثر آن گردش زمين، روز و شب پديد مىآيد. اما پديد آمدن اين روز و شب بى ارتباط با خورشيد نيست اگر هزارها بار زمين به دور خود مىچرخيد و خورشيدى وجود نمىداشت روز به وجود نمىآمد؛ باز اين نظام از مجموع پديدههاى جوّى گرفته تا ارضى طورىاست كه با هم ارتباط دارد، اين حركتها موجب تابش خورشيد به درياها مىشود و از درياها ابر، بلند و باز تحت تأثير عوامل طبيعى ابر، تبديل به باران مىشود و باران روى زمين قطره قطره مىبارد و باعث مىشود كه گياهان در روزى زمين برويند و حيوانات به وجود بيايند؛ همهاى اينها پديدههايى هستند به هم مربوط. نه آسمانش از زمين جداست و نه زمينش از آسمان جدا. پديدههاى زمينى هم نسبت به هم، همين حال و روال را دارند؛ از مطالعهاى كه در مجموع اين پديدهها مىكنيد مىبينيد نظامىاست منجسم، همآهنگ، همه به هم پيوسته و مربوط، و در هر جاى آن بينديشيد آثار وحدت و انسجام و نظم را خواهيد ديد.