ب) براساس هدف و غايت: ملاک ديگري که ميتوان براساس آن، علوم را دستهبندي کرد، فايده و نتيجهاي است که بر آنها مترتب ميشود، و هدف و غايتي است که فراگير، از آموختن آنها در نظر ميگيرد، مانند هدفهاي مادي و معنوي، و هدفهاي فردي و اجتماعي.
بديهي است کسي که ميخواهد راه تکامل معنوي خود را بشناسد، به مسائلي احتياج دارد که شخص علاقهمند به تحصيل ثروت از راه کشاورزي يا صنعت، به آنها احتياج ندارد، چنانکه يک رهبر اجتماعي نيازمند به داشتن معلومات ديگري است. پس ميتوان علوم را طبق اين اهداف گوناگون دستهبندي کرد.
ج) براساس موضوع: سومين ملاکي که ميتواند معيار انفکاک و تمايز علوم واقع شود، موضوعات آنهاست. با توجه به اينکه هر مسئله موضوعي دارد، و تعدادي از موضوعات، در يک عنوان جامعي مندرج ميشود، آن عنوان جامع را محور قرار ميدهند و همه مسائل مربوط به آن را زير چتر يک علم گردآوري ميکنند، چنانکه عدد، موضوع علم حساب، و مقدار (کميت متصل)، موضوع علم هندسه، و بدن انسان، موضوع علم پزشکي قرار ميگيرد.
تقسيمبندي علوم براساس موضوع، بهتر از معيارهاي ديگر، هدف و انگيزهٔ جداسازي علوم را تأمين ميکند، چنانکه با رعايت آن، ارتباط و هماهنگي دروني مسائل و نظم و ترتيب آنها بهتر حفظ ميشود. ازاينرو از ديرباز مورد توجه فلاسفه و دانشمندان بزرگ قرار گرفته است. ولي ميتوان در دستهبنديهاي فرعي، معيارهاي ديگري را نيز در نظر گرفت؛ مثلاً ميتوان علمي را بهنام «خداشناسي» ترتيب داد و محور مسائل آن را خداي متعالي قرار داد و سپس آن را به شاخههاي فلسفي و عرفاني و ديني منشعب ساخت که هرکدام با روش ويژهاي مسائل مربوط را مورد بررسي قرار دهد و در واقع، معيار اين انقسام جزئي را روش تحقيق تشکيل دهد. همچنين رياضيات را ميتوان به شاخههاي گونهگوني منشعب کرد که هر شاخه براساس هدف خاصي مشخص شود، مانند رياضيات فيزيک و رياضيات اقتصاد. بدينترتيب، تلفيقي بين معيارهاي مختلف به وجود ميآيد.