3. ترکيب بين ماده و صورت با فرض اينکه ماده هم وجود بالفعلي غير از وجود صورت داشته باشد، و نيز ترکيب بين صورتهايي که هريک فوق ديگري و در طول آن قرار گرفته باشد. در اين فرض، واحد شمردن موجود به لحاظ وحدت صورت فوقاني است و بالعرض به کل آنها نسبت داده ميشود و بهتر اين است که آنها را «متحد» بناميم نه «واحد»؛
4. ترکيب بين چند موجود بالفعلي که در عرض هم واقع شده باشند و هيچکدام صورت فوقاني براي ديگران نباشد، هرچند نوعي اتصال و ارتباط ميان آنها برقرار باشد، مانند ترکيب اجزاء ساعت و ساير ماشينها که آن را «ترکيب صناعي» مينامند. در اين فرض مجموع مرکب را نميتوان از نظر فلسفي «واحد» و يا حتي «متحد» دانست، بلکه بايد آن را موجوداتي متعدد و داراي وحدت اعتباري تلقي کرد؛
5. ترکيب بين چند موجود گسسته که نوعي وحدت بين آنها در نظر گرفته شود، مانند ترکيب سپاه از چند لشکر، و ترکيب لشکر از چند تيپ، و ترکيب تيپ از چند گردان، و ترکيب گردان از تعدادي سرباز. همچنين ترکيب جامعه از نهادها و قشرها و گروههاي اجتماعي و سرانجام ترکيب آنها از افراد انسان. اينگونه ترکيب نيز از نظر فلسفي، اعتباري است و چنين مرکباتي را نميتوان «واحد حقيقي» بهحساب آورد.
دو نوع ديگر از ترکيب خارجي را ميتوان بر اقسام نامبرده افزود: يکي ترکيبات شيميايي، و ديگري ترکيبات عضوي (اُرگانيک)، مانند ترکيب موجود زنده از تعدادي مواد آلي و معدني. ولي حقيقت اين است که اين ترکيبات از ديدگاه فلسفي حکم خاصي ندارند و به نظر بعضي از فلاسفه از قبيل قسم دوم، و به نظر بعضي ديگر از قبيل قسم سوم ميباشند و شايد نظر اخير صحيحتر باشد؛ مخصوصاً دربارهٔ موجودات زنده.
در پايان يادآور ميشويم که فلاسفه نوعي ديگر از ترکيب را براي همه ممکنات قائل شدهاند و آن ترکيب از وجود و ماهيت است که بحث دربارهٔ آن گذشت و بهحسب اين اصطلاح، وجود بسيط منحصر به ذات مقدس الهي خواهد بود، ولي آن ترکيب، ترکيبي تحليلي و ذهني است نه خارجي و عيني.